جزوه کامل شیوه های نگارشی در روابط عمومی
یک نوشته تقسیم بندی های مختلفی دارد
1- به عتبار زبان و بیان : 1- نوشته علمی 2- نوشته ادبی3- نوشته اداری 4- نوشته روزنامه ای 5- نوشته گفتاری 6- نوشته کودکانه
1- نوشته های علمی : 1- کلمات بسیار ساده باشد 2- کلمات صریح و بی ابهام باشد 3- کژتابی و نامانوسی نداشته باشد 4- از آرایه های ادبی استفاده نشود .
2- نوشته های ادبی : به نوشته هایی گفته میشود که 1- تخیلی باشد 2- از آرایه های ادبی به نحو مطلوب در آن استفاده شود . 3- کلمات گاه در معنای غیر حقیقی و مخصوصا در شعر بیشتر مواقع در معنای مجازی خود بکار میرود مثلا: از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر یادگاری که در این گنبد دوار بماند ( باید اشاره کنیم که یکی از عوامل اصلی موثر در نوشته های ادبی بخصوص در شعر عامل وزن و تناسب میان کلمات است ( ایقاع ) مثلا : مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو یادم از کشته خویش آمدو هنگام درو ویا گدا از بس که دیده قحط احسان هلال ماه را بیند لب نان
3- نوشته به تعبیر اداری : 1- به اختصار نوشته شود 2- کلمات معنای مستقیم و اصلی داشته باشند 3- متن بیشتر قالبی و کلیشه ای است 4- با کلمات احترام آمیز شروع و ختم شده باشد . 5- تاریخ و شماره داشته باشد . 6- از بیان موارد زاید و غیر مرتبت با موضوع مثل دعا و احوالپرسی جدا اجتناب شود .
4- نوشته روزنامه ای : نثر این نوع نوشته از زیبایهای ادبی خالی است به سرعت نوشته میشود و از دقت کمتری برخوردار است ، طبقات مختلف جامعه میتوانند آن را درک کنند ضمن اینکه این نوع نوشته های مختلفند و همه آنها ارزش یکسان ندارند ، با توجه به اینکه روزنامه ها و مجله های عمومی روزانه ، مجلات تخصص که خوانندگان مخصوص به خود را دارند ، نشریه های ویژه مخصوص کودکان ، بولتنهای خبری ، روزنامه ها و مجلات ورزشی ، خانوادگی ، تحقیقی و پژوهشی وجود دارند هر کدام از آنها با توجه به مخاطبان خود از زبان استفاده میکنند .
5- نوشته هایی که در آنها از زبان گفتار استفاده میشوند : در زبان گفتار 1- ارکان دستوری جابجا میشود 2- از زبان محاوره افات و اصطلاحات عامیانه در آن استفاده میشود . 3- ساده و بی تکلف و قابل فهم برای همگان است . معیار زبان فارسی است که امروزه در برنامه های رادیو و تلویزیون و حتی بعضی از داستانها رواج دارد .ضمن اینکه در صدا و سیما گاه از زبان گفتار هم بهره گرفته میشود.
6- نوشته های کودکانه : که ویژگیهای مخصوص به خود دارد. 1- در این گونه از واژگان و دانشهای پایه فهم کودکان استفاده میشود . 2- زبان آن ساده و قاب فهم است . 3- عبارتهای دو پهلو و مبهم در آن دیده نمیشود . 4- متناسب با علاقه ، عواطف ، احساسات و باورهای کودکان مخاطب نوشته میشود . 5- بسیار صمیمی است . نوشته های کودکانه میتواند شعر، قصه ، نمایشنامه و بعضی از سرگرمی های علمی را در بر داشته باشد .
تکلیف اول . زیبایی های لفظی و معنایی ابیات زیر را در حد انتظار مشخص نمایید .
( خرق = شکافتن ، پاره کردن . صحبتش = همنشینی . خرقه = جامعه وصله ، وصله . تمزیق خرقه - کسی که شفا گرفته و خرقه اش را برای تبرک پاره پاره میکنند . )
حذف و قرینه : 1- حذف به قرینه لفظی 2- حذف به قرینه معنایی 3- حذف به قرینه حضوری
حذف به قرینه لفظی : اگر اسم فعل یا هر کلمه دیگری در جمله ای که قبلا ذکر شده در جمله بعد نیاید میگوییم حذف به قرینه لفظی صورت گرفته است مثال : تا یکی از دوستان که درکجاوه انیس من بود و در حجره جلیس (( بود )) آمد . بود داخل پرانتز حذف به قرینه لفظی است
مثال : صحبتش سوهان روح است و بدنش از عهد نوح . (( است )) . است حذف به قرینه لفظی میباشد .
مثال : من رفتم (( من )) و برگشتم . من حذف به قرینه لفظی است .
حذف به قرینه معنایی: اگر بیت یا جمله ای که مورد نظر ماست به گونه ای باشد که کلماتی در آن حذف شده و ما با حدثی دقیق آن کلمات را در جمله قرار دهیم ( یا برای خود فرض کنیم ) گوئیم حذف به قرینه معنایی صورت گرفته است .
مثال: به نام خدا (( شروع میکنم )) شروع میکنم داخل پرانتز حذف به قرینه معنایی است .
مثال : به خدا (( قسم )) قسم حذف به قرینه معنایی است .
مثال : اول دفتر به نام ایزد دانا (( شروع میکنم )) حذف به قرینه معنایی صانع (( است )) پروردگار (( است )) حی توانا(( است ))
خود نه زبان در دهان عارف مدهوش حمد و ثنا میکند که موی بر اعضا (( حمدو ستایش میکند ))
از در بخشندگی و بنده نوازی مرغ هوا را نصیب(( میدهد)) میدهد لفظی است ) ماهی دریا (( میدهد )) میدهد دوم معنایی است
معنی این بیت میشود خداوند نصیب و بهره برای همه موجودات قرار داده است
چون به دست خویشتن بستی تو پای خویشتن هم به دست خویشتن (( پا )) واکن کمال این است و بس . پا لفظی است
باد در سر (( داری )) چون حباب ای قطره تا کی خویش را بشکن از خود عین دریا کن کمال این است و بس . داری معنایی است
خلاف راه صواب است و نقض رای الوالالباب (( است )) ذوالفقار علی در نیام (( باشد )) و زبان سعدی در کام ((باشد )) است اول لفظی و دو باشد آخر معنایی است
( معیار : وسیله سنجش ، اندازه گیری ) . ( خاطر : ذهن ) .
حذف به قرینه حظوری : گاهی مواقع به خاطر حظور یک شخص یا یک حالت از آن اسم یا ویژگی نامی نمیبریم و اصطلاحا میگوییم حذف و قرینه حظوری صورت گرفته است .
مثال: امروز خیلی (( هوا )) گرم بود . دراینجا هوا قرینه حظوری است چون همن حالا را میگوید .
(( شما )) بفرمایید بگویید . شما حظور ی است .
تبدیل گفتار به نوشتار
یکی دیگر از مهارتهای نوشتن تبدیل گفتار به نوشتار است در این کار غیر از مواردی که در پی خواهد آمد سرعت در نوشتن و دقت در گوش دادن نیز اهمیت دارد . زیرا گاه ارتباط فقط کلامی است که اگر به قید کتابت نیاید ( نوشته نشود ) بهره ای از آن حاصل نخواهد شد .
مواردی که در این مورد باید رعایت شود ( تبدیل زبان گفتار به نوشتار ) بدین قرار است .
1- در زبان گفتار کلمات شکسته بکار میرود ولی در نوشتار باید آنها را به فارسی معیار تبدیل کنیم .
2- هنگام تبدیل گفتار به نوشتار جای ارکان جمله تغییر میکند . ( ورش داشتم ، برش داشتم ، آن را برداشتم )
3- برخی مطالب در گفتار زاید است که در نوشتار آنها را باید حذف کرد . مثال : پرنده پراش ریخت ....میشود پرهای پرنده ریخت .
4- برخی از کلمات به صورت عامیانه بکار میرود آنها را باید اصلاح کرد مثلا : بندو بسات
5- برخی از کلمات شکل ملفوضشان در گفتار با شکل مکتوب در نوشتار تفاوت دارد که این تفاوت را باید بدرستی بفهمیم و تغییر دهیم مثلا: میدو : میدان . بیابو : بیابان . نونوایی : نانوایی .
تکلیف دوم و سوم : نه کلمه معنی شود و ابیاتی از بوستان سعدی به نثر تبدیل شود
چگونه میتوانیم مطالب نظم را میتوانید به نثر ساده تبدیل کنیم :
( اهمیت این کار آن است که ذهن انسان کنجکاو میشوود و میتواند جزئیات را شرح و بست دهد ) برای این کار باید موارد زیر در نظر گرفته شود .
روزه کردم نذر جون مریم (( هم مریم )) صفاست خاطر روح القدس پیوند عیسی زای من
معنی شعر : من مثل حضرت مریم نذر روزه کردم و ذهن پاک و تربیت شده من با توجه به پیوندی که با لطف الهی دارد میتواند اشعاری به بزرگی وعظمت عیسی خلق کند .
برای تبدیل شعر به نثر موارد زیر را باید رعایت کنیم :
1- شعر را خوب بخوانیم و معنی آن را بفهمیم .
2- از شرح ، تفصیل و بیان مطالب اضافی بپرهیزیم .
3- به جای کلمات دشوار کلمات ساده و امروزی قرار دهیم .
4- تا حد امکان از زیبائیها و آرایه های شعری در متن برگردانده شده استفاده کنیم .
5- در بعضی ابیات هم فقط کافیست جای بعضی از کلمات را عوض کنیم ( و بعضی مواقع ممکن است چنین نیازی هم احساس نشود ) . مثلا : نگه کرد رنجیده درمن فقیه نگه کردن عاقل اندر سفیه . و یا . خاتم ملک سلیمان است علم ( که در اینجا علم از آخر مصرع میتوان اول مصرع گذاشته شود ) تن زجان و جان زتن مستور نیست .
بازنویسی : بازنویسی در حقیقت یکی از مهارتهای نوشتن است که آثار ادبی گذشته را به زبان فارسی معیار بنویسیم این کار باعث میشود که ما بتوانیم شاهکارهای ادبی و علمی خود را همراه با پیامهای اخلاقی و انسانی به نسل جدید منتقل کنیم . در بازنویسی به چند مورد باید توجه کنیم :
1- محتوی و اصل متن باید حفظ شود
2- عبارتها و اصطلاحات دشوار به نثر امروزی بازگردانده شود .
3- در بازنویسی ماخذ دقیق متن اصلی آورده شود .
4- متن بازنویسی شده از میان آثار با ارزش انتخاب شود .
5- اگر متن اصلی شعر است بخشهای زیبای آن را در میان متن باز نوشته شده بیاورید .
6- بخشهای خیر ضروری و بد آموز متن یا شعر را حذف کنید .
باز آفرینی : آن است که نویسنده از یک اثر کهن الهام بگیرد و با بکار گیری ذوق ادبی و هنر خویش تجربیات و برداشتهای امروزی خویش را با ادبیات و فرهنگ گذشته بیامیزد و اثری نو خلق کند . باید توجه داشت که حتی شعرای بزرگی مثل فردوسی و مولوی نیز بسیاری از آثار گذشته را مورد نظر قرار داده و از آنها الهام گرفته اند . پس باز آفرینی نوعی آفرینش اثر جدید است با تکیه بر میراث کهن و در این نوع نوشته مجال هنر نمایی بیشتر میشود.
( محتسب : کسی که از منکرات افراد را باز میدارد ) . ( دخل : واردکردن هرچیز که مایلید به جمله . تصرف : خارج کردن هر چیز که مایلید از جمله ) .
خلاصه نویسی : خلاصه نویسی نیز یکی از مهارتهای نویسندگی است که نویسنده به خاطر فواید موجود در این فن به انجام آن اقدام میکند و در این کار دقت و تمرکز لازم را انجام میدهد . در خلاصه نویسی باید به این نکات توجه داشت :
1- کتاب یا متن را که میخواهید خلاصه کنید بدقت بخوانید تا هم آنرا خوب بفهمید و هم اهداف آن را دریابید .
2- مطالب اصلی و مهم آن را یاداشت کنید .
3- نکته های زاید مثل مله های معترضه ، اصطلاحات دور از ذهن کلمات مترادف و توضیحات اضافی را باید حذف کرد .
4- میزان خلاصه مطلب را با توجه به محتوی و حجم آن معلوم کنید .
5- هنگام خلاصه نویسی ضمن رعایت اصول نگارش لازم نیست 100% از سبک نویسنده پیروی کنید .
6- به متن اصلی توججه کنید و در آن تصرف نابجا نکنید .
7- پس از یاداشت برداری نوشته را از نظر یکدست بودن نگارش و تنظیم منطقی مطالب بررسی کنید .
8- در پایان هر خلاصه نویسی خود میتوانید به نقد و داوری نوشته خود بپردازید .
تکلیف چهارم : یک داستان از مثنوی بوستان بازنویسی شود . و دوم باز آفرینی شعر خوان هشتم از مجموعه شعر مهدی اخوان ثالث
آرایه های ادبی
آرایه : وسایل زینت کردن ، تزئین کردن ، آراستن ، ابزار اضافه کردن به جهت زیبایی .
پیراستن : پیرایه : ابزار کم کردن به جهت زیبایی ( زینت ابزار )
پوشه : ابزار پوشاندن رسانه : ابزار رساندن گیره : ابزار گرفتن استره : ستردن ، استردن ، تراشیدن ، کاردک گویه : زبان
آرایه ادبی به کار برد هنرمندانه واژه ها با استفاده از تخیل شاعرانه یا علوم ادبی گفته میشود . که اگر در حد اعتدال باشد کلام را بسیار زیبا میکند . آرایه های ادبی بر دو نوع است . که هر کدام در جای خود بحث خواهد شد . 1- آرایه های لفظی 2- آرایه های معنایی
علم بیان
موضوع علم بیان حقیقت ، تشبه ، استعاره ، کنایه و مجاز است .
تشابه : هیچکدام از دو طرف وجه امتیازی نصبت به هم ندارند .
تشبیه : یکی از طرفین باید برتری نصبت به طرف دوم داشته باشد .
حقیقت افظی آن است که افظ را در معنایی که برایش وضع شده بکار ببریم مانند :
گربه شیر است در مصاف موش لیک موش است در مصاف پلنگ
تشبیه : تشبیه عبارت است از همانند کردن کس یا چیزی به کس یا چیز دیگر که ویژگیهای مشترک قوی تری داشته باشد هر تشبیه چهار رکن دارد به مثال زیر توجه کنید .
1- دندانهایش مثل مروارید سفید است . ( در این جمله دندان مشبه ( تشبیه شده ) و مثل ( تشبیه ادات ( وسایل و ابزار ) و مروارید ( مشبه به ( طرف دوم یعنی آنی که قوی تر است در داشتن صفتها ) و سفید وجه شبه است )
2- قدش چون سرو بلند است . ( در این جمله قدش مشبه و چون ادات تشبیه و سرو مشبه به و بلند وجه تشبه میباشد ) .
3- خده کالورد . ( در این جمله عربی خده مشبه و لورد مشبه به )
هرچه ارکان تشبیه کمتر باشد تشبیه زیباتر است اما حداقل ارکان تشبیه دو ( مشبه و مشبه به ) که به این نوع تشبیه ، تشبیه بلیع گویند .
تکلیف پنجم : بیست تشبیه مثلا کشور سبز آرزوها ) ترجیحا از کتاب کویر دکتر شریعتی
استعاره
استعاره در لغت به معنای عاریه گرفتن است و در اصطلاح کاربرد واژه است در غیر معنای حقیقی با علاقه تشبیه و قرینه صارفه ( منصرف کننده ذهن از معنی حقیقی لفظ و توجه دادن به استعاره ) در حقیقت استعاره تشبیه بلیغی است که مشبه به آن باقی مانده باشد و ما کار برد جدیدی از آن ارائه داده باشیم .
سروی دیدم که میخندید . ( در این جمله سروی استعاره از انسان می خندید قرینه صارفه دلایل عبارت است از 1- غیرحقیقی است 2- بین سرو و انسان علاقه شباهت وجود دارد 3- از روی لفظ خندیدن که قرینه صارفه است متوجه میشویم که سرو در معنای حقیقی بکار نرفته بلکه در معنای استعاره بکار رفته است ) .
شیری دیدم که تیرمی انداخت . ( در این جمله شیر استعاره از انسان است و تیر می انداخت قرینه صارفه میباشد ) .
پایه استعاره بر تشبیه است .
برفت از خیمه خورشید به صحرا که گفتندش سواران شاه آمد . ( در این بیت برفت از خیمه و شاه آمد قرینه صارفه و خورشید استعاره از انسان است ) .
ما هم این هفته برون رفت و به چشمم سالی است حال عشاق ندانی که چه بد احوالی است . ( در این بیت ماهم استعاره به انسان و هفته برون رفت و سالی است و حال عشاق ندانی که جه بد احوالی است قرینه صارفه میباشد ) .
بتی زان سو کمندی تاب داده ز شیرینی گلی بر آب داده . ( بتی و کمندی در این بیت استعاره و مصرع دوم قرینه صارفه است) .
ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد دل رمیده مرا انیس و مونس شد . ( در این بیت ستاره ای و ماه مجلس شده استعاره و مصرع دوم قرینه صارفه میباشد ) .
به ناخن زره بافت از مشک ناب برآویخت از گوشه آفتاب . ( در این بیت زره استعاره از موی انبوه و آفتاب استعاره از چهره زیبا بوده و مشک ناب قرینه صارفه و برآویخت از گوشه نیز قرینه صارفه میباشد ) .
مجاز : در لغت به معنای ضد حقیقت و در اصطلاح به کاربردن لفظی است در معنای غیر حقیقی با وجود علاقه ای غیر از علاقه تشبیه ( کل و جز)
ملک و مالک ، حال و محل ، محل و حال ، غیره ......) در مجاز بین معنی حقیقی و مجازی هیچ علاقه شباهتی وجود ندارد . مانند :
1- او در نویسندگی از قلم زیبایی برخوردار است . در این جمله قلم مجاز از شیوه میباشد .
2- برق زد در نور مشعل آهنی ناله ای برخواست از پیراهنی . در این بیت آهنی مجاز از شمشیر و ناله ای قرینه صارفه و پیراهن مجاز از فرد
3- گردنی چون عاج از تن دور گشت باز معبد غرق عیش و سور گشت . گردنی مشبه و عاج مشبه به و معبد مجاز از مردم معبد و عیش و سور قرینه صارفه میباشد .
4- پیش فرعونم به آتش توختی خود از این آتش زبانم سوختی . در این بیت زبانم مجاز سوختی قرینه صارفه میباشد .
5- موی ها ژولیده در هم ریخته اشک شادی از مژه آویخته . در این بیت مژه مجاز از نوک مژه میباشد .
6- و هواپیمایی که در آن اوج هزاران پایی خاک از شیشه آن پیدا بود . در این بیت خاک مجاز از زمین است .
7- زنگها آهنگ آسودن زند دست پائین آیدو گردن زند . در این بیت دست مجاز از شمشیر و گردن زند قرینه صارفه است .
کنایه : ترک تصریح کردن یا آشکار سخن نگفتن
در اصطلاح کلامی است که اول معنی نزدیک و دیگری معنی دور دارد .
مثلا : او خاک بر سر شد . = بیچاره شد .
کبک و بوتیمار تن بیند در آب هر که نقش خویشتن بیند در آب
ایهام : به گمان افکندن - در اصطلاح به کلمه ای گفته میشود که در عین حال دو یا سه معنا داشته باشد .
به بوی نافه ای کاخر صبا زان طره بگشاید زتاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دلها
ایهام . بو{ رایحه ، آرزو ایهام . زتاب { پیچ و تاب ، عطش و حرارت کنایه {چه خون افتاد در دلها
ای غنچه خندان چرا خون در دل ما میکنی ( غنجه خندان ، استعاره و خون ، کنایه میباشد )
طره = موی جلوی پیشانی نافه = ماده خوشبو که در ناف آهوی چین یا ختن یافت میشود .
مراعات نظیر : مراعات نظیر عبارت است از بکار بردن کلماتی که میتوانند در یک گره معنایی قرار بگیرند . مانند :
ارغوان جام عقیقی به ثمن خواهد داد چشم نرگس به شقایق نگران خواهد شد
گرچه گاهی شهابی مشغهای شب آسمان پاک می کرد ، باز در آن هوای مه آلود ، پاک کن هایی از ابر تیره خط خورشید را پاک میکرد .
شعر سفید من در فضای تو به بی وزنی افتاد هرچند کلام از تو وزن میگیرد.
دلیر جوان سر بکنار پیر بداد و ببود این سخن دلپذیر
1- تسلیم حرف پیر شد
2- با پذیرش سخن رستم سر خودش را به او داد
گلستان جای دلتنگی است . گلستان در این جمله هم به معنی باغ و بوستان و هم به معنی کتاب گلستان میباشد .
تملیح : تملیح در لغت به معنای با گوشه چشم به جایی اشاره کردن است و در اصطلاح به شعر یا نثر گفته میشود . که ضمن آن اشاره به داستان ، حادثه یا مضمونی از حدیث یا آیه از قرآن در آن وجود داشته باشد گاه تملیح خیلی روشن است و گاه باید به مدد مطالعه و تحقیق آن را دریافت .
آسمان بار امانت نتوانست کشید قرعه فال به نام من دیوانه زدند .
آسمان استعاره از عشق و تشخیص از آدم است و بار امانت تشبیه است .
اشاره به یک آیه از قرآن دارد که معنی آن این است که ما امانت خود را به آسمان و زمین عرضه داشتیم اما آنها امتناع کردند و انسان پذیرفت همانا انسان بسیار ظلم کننده و نادان است .
یارب این آتش که بر جان من است سرد کن آن سان که کردی بر خلیل
هرکسی کو دور ماند از اصل خویش باز جوید روزگار وصل خویش
گاهی در هر زبانی بویژه زبان ما کلماتی وجود دارند که تقریبا هم معنی هستند اما بار معنایی آنها یکسان نیست .
مثلا :
پایان
آخر
انتها
ته
مو
گیسو
زلف
تره
هویدا
فاش
آشکار
علنی
واضح
باز (( آشکار ، دوباره )) پرسید زگیسوی (( موهای ، زلف )) شکن در شکنش کاین دل غمزده سرگشته گرفتار کجاست
اختر ستاره کوکب
هر شب کواکب کم کنند از روزی ما پاره ای هر روز گردد تنگ تر سوراخ این غربالها
فراوان بی شمار زیاد بسیار
فراوان سخن باشد آگنده گوش نصیحت نگیرد نگیرد مگر در خموش آگنده = پر
به عنوان مثال اگر جمله زیر را داشته باشیم میتوانیم آن را به شکل زیباتری با جایگزین کلمات مناسب بنویسیم .
ژاله شامگاهی بر گلبرگها نشسته است تا رختخواب تو را بیارآید . ( رختخواب = بستر )
هوا از بوی گلها عطراگین شده تا لانه عشق تو را خوشبو کند . ( بوی = رایحه و لانه= آشیانه و خوشبو = معطر )
برای انتخاب واژهای مناسب به مطالب زیر توجه کنید :
1- از انتخاب واژهای قالبی که بار معنایی آنها دچار فرسایش شده بپرهیزید مثلا : مسمر ثمر یا گاها
2- از کلماتی که قدرت پیام رسانی و تاثیرات عاطفی بالایی دارند استفاده کنید . مثلا رایحه به جای بو
3- به میزان فهم و فرهنگ مخاطب توجه کنید .
4- از الفاظ دقیق و روشن به جای الفاظ کلی و مبهم استفاده نمائیم یا برای الفاظ خود تعریفی بیان کنید .
برای کلمات زیر که مترادف هستند یا متن مناسبی و یا جمله های مناسبی بنویسید .
کسوت ، جامع ، لباس ، تن پوش ، و خواهش ، تقاضا ، تمنا ، استدعا ، رو انداختن .
1-
تکلیف ششم : نوشتن متن یا جمله مناسب و انتخاب اسم مناسب برای افعال داده شده
مولوی در ( کسوت ) یک مهاتما گاندی جدید ظاهر شد .
غیر از واژهای مناسب در متنهای علمی و ادبی باید فعلهای مناسب هم بکار رود تا پیام بلند و عمیق و گویا نشان داده شود بنابر این رعایت موارد زیر ضروری است :
1- معمولا فعل در پایان جمله قرار میگیرد مگر در نوشته های گفتاری یا به منظور تاکید .
2- گاه فعل به قرینه لفظی یا معنوی حذف میشود .
3- نهاد جمله باید با فعل مطابقت داشته باشد . مثلا: من با پدر و خواهر و برادرم به گردش رفت م . (با وجودحرف اضافه با رفتم صحیح میباشد ) . ویا : من و پدر و مادر و خواهر و برادرم به گردش رفت یم . ( با وجود حرف اضافه و رفتیم صحیح میباشد ) .
4- تا آنجا که امکان دارد از فعلهای کوتاه به جای فعلهای بلند استفاده شود مانند : مورد ستایش قرارداد = ستود ( ستود کوتاه تر است ) . به رشته تحریر در آورد= نوشت ( نوشت کوتاه تر است ) . و یا به فراموشی سپرد = فراموش کرد اطلاع حاصل کرد = فهمید خریداری کرد = خرید به قتل رساند = کشت
انتخاب صفت مناسب
چنانکه میدانیم صفت کلمه ای است که یکی از ویژگیهای اسم را بیان مینماید . نظیر ویژگیهای کمی و کیفی ، خو، بد، زشت ، زیبا، تلخ ، شیرین ، سرد ، گرم و نظایر آن به عنوان نمونه : اندیشه = ژرف راه = طولانی مو یا شب = بلند
گاهی مواقع اگر صفتی برای موصوف خود تازگی داشته باشد و معمولا از دو حس باشند ضمن اینکه ترکیب وصفی زیبایی پدید می آید آرایه ای به نام حس آمیزی هم بوجود می آید . مانند : خنده تلخ ، ترس شفاف ، داغ بنفش ، نگاه سرد ، چشم شور ، حسن لیمویی
برای صفتهای زیر اسمهای مناسب بنویسید : پارچه ( نمناک ) ، دست ( پرحرارت ) ، صدای ( لطیف ) ، آدم ( یکرنگ ) ، مغز ( تهی ) ، تهی مغز، مردم ( بی خبر ) ، آسمان ( لاجوردی ) ، اطاق ( تاریک) .
راههای مختلف بیان یک پدیده
1- وقتی خورشید به افق مغربی گرائید .
2- وقتی شاه سیارگان روز روشن را بدرود گفت .
3- روح ناپیدای شب آرام آرام خود را بر خورشید و زمین و آسمان افکند .
4- شیطان ظلمت خورشید را به چاه شب افکند .
5- خورشید تن بی رمق و زرد خود را آرام آرام در پشت کوه پنهان کرد .
6- گیسوان سیاه و بلند شب تا دامن خورشید را فرا گرفت .
ما نیز با تخیلات خود میتوانیم تعبیر های دیگری از شب و هر پدیده دیگری بیان نمائیم به عنوان نمونه حرکت ماه را در آسمان میتوانیم چنین بیان کنیم .
1- ابرهای تیره قرص را یکباره بلعیدن .
2- در زلال آب چهره خندان ماه از نظرم دور شد .
3-
تکلیف هفتم : نوشتن دو توصیف متفاوت
ماه تابان در جاده ابریشمی آسمان میخرامید .
در باره هر یک از مووعات زیر دو گونه توصیف متفاوت بنویسید : 1- ماهی حوض 2- سجادره گشوده 3- کوزه آب 4- نقش قالی 5- اشکی بر گونه 6- برگ ریزان پائیز
توصیف خصوصیات یک فرد یا چهره او
معمولا برای نوشتن خصوصیات جسمی صفات زیر مورد استفاده قرار میگیرد :
هیکل : چهار شانه ، مردانه ، لاغر ، مردنی ، ضعیف ، گنده و غیره
قد : کشیده و موزون ، بلند و لاغر ، خمیده و غوز کرده ، رعنا ، صنوبری و غیره
چهره : سه چرده ، مهتابی ، سبزه ، گندم گون و آفتاب سوخته و غیره
مو: مجعد ، بلند ، لخت ، بور ، فر ، ژولیده ، قهوه ای ، خرمایی ، سیاه ، پر پشت و غیره
لب : کلفت و نازک ، قیطانی و شکری ، غنچه ای ، خوش تراش ، گلگون ویا قوتی ، نمکی و غیره
دندان : مروارید ، صدف، چکین و موش خورده و غیره
بینی : قلمی ، درشت ، عقابی ، باریک ، سربالا ، پهن و غیره
چشم : درشت ، شهرا ، عسلی ، خمار ، بادامی ، ریز ، آهویی، مست، افسونگر ، میشی ، شفاف و غیره
ابرو : کمانی ، پیوسته ، شمشیری ، هشتی ، حلالی ، پرپشت ، درهم کشیده وغیره
پوست : لطیف ، خوش رنگ ، زبر ، خشن و غیره
گونه : برجسته ، استخوانی ، برآمده ، گلگون و گوشتالو و غیره
پیشانی : بلند ، فراخ ، برآمده و کوتاه
کمر : فرورفته ، پهن ، باریک
دست : کشیده ، خوش ترکیب ، نرم ، سفید ، خشن ، کارگری و پینه بسته
ریش : توپی ، جو گندمی ، کوسه ، حنایی، پروفسوری
سبیل : چخماقی ، ازبناگوش در رفته ، هیتلری ، چنگیزی
گوش : لگنی
باید توجه داشت که یک نوشته در صورتی جذاب و زیباست که توصیف چهره با حالات باطنی همراه باشد مگر اینکه به طورویژ بخواهیم نوشته طنز آمیزی بنویسیم .
استفاده مطلوب از کنایه
چنانکه گفتیم اگر بجا از کنایه استفاده کنیم بار معنایی نوشته ما افزایش میابد اما کنایه نباید بعید باشد .
مثلا: 1- شانه خالی کردن 2- به آب باریک ساختن 3- پنبه از گوش بیرون آوردن 4- پا از گیلیم خود دراز کردن
اگر حنظل خوری از دست خوش خوی به از شیرینی از دست ترش روی . حنظل : هندوانه تلخ
خاطره نویسی
یکی از موارد تمرین نگارش خاطره نویسی است البته خاطره نویسی نباید به صورت جدول ضربی باشد یعنی کارها و رویدادهای تکراری را بنویسیم در خاطره نویسی باید موضوعاتی که بسیار ساده به نظر میرسند و شاید از نظر دیگران اهمیتی نداشته باشند بیشتر مورد نظر قرار گیرند گاه کتابهای خاطره بهترین مرجع برای فرهنگ و تاریخ مقطعی از حیات سیاسی و اجتماعی یک کشور است ( سفرنامه بهترین نوع خاطرات است ) .
فضا سازی در نوشته
اگر به تناسب مطلبی که میخواهیم بنویسیم زمینه روحی روانی برای شنونده ایجاد کنیم بهتر میتوانیم به هدف مورد نظر خویش برسیم . مثلا : اگر موضوع خوشحال کننده ای داریم از بهار و گلستان و شادی حرف بزنیم و اگر موضوع ناراحت کننده ای است زمینه ای فراهم کنیم که خواننده از قبل آمادگی ورود به مطلب را پیدا کند . گاه به فضا سازی در شعر براعت استهلال هم میگویند و اگر مطلع شعری زیبا باشد نیز میتوان عنوان فضا سازی به آن داد .
ساده نویسی
هرچند وجود آرایه های ادبی در یک متن بر لطف سخن می افزاید اما ساده نویسی محاسنی دارد که عدم وجود آرایه های ادبی را یک عیب نمیتوان به حساب آورد به این دلیل که بسیاری از مردم یک جامعه میتوانند متن یک کتاب یا مقاله را بخوانند و از آن استفاده نمایند . بنابر این ساده نویسی را میتوان چنین تعریف کرد : ساده نویسی آن است که در عین رعایت کامل قواعد زبان به نوعی بنویسیم که مقصود ما به روشنی بیان شود و انسجام فکری و زبانی هم از دست نرود . پس سادگی هم در حوزه بیان و هم در محدوده زبان باید دیده شود. یکی از لوازم ساده نویسی ضمن تمرین و ممارست صداقت و صمیمیت در نوشته است زیرا صمیمیت احساس اصلی و هسته مرکزی سخن را تشکیل میدهد . زیرا هر سخنی که از صمیم قلب برآید بر عمق دل و جان مینشیند و تاثیر قابل ملاحظه ای میگذارد . ساده نویسی قبل از آنکه مربوط لفظ و قالب باشد به معنی و مفهوم نظر دارد . بنابر این افراط در بکار گیری زبان عامیانه شکسته و گفتاری ساده نویسی نیست بلکه نوشته هایی که از مضامین ساده برخوردارند ساده نامیده میشوند .
ویژگیهای ساده نویسی
1- از لغات مهجور و بیگانه خالی است .
2- به زبان گفتار بسیار نزدیک است .
3- جمله ها بی ابهام و سریع و گویا بیان میشوند .
4- فعلها و جمله ها کوتاه هستند .
5- بیان جمله ساده و بدور از پیچیدگی همراه با صمیمیت است .
لف و نشر : در اصطلاح ادبی به آرایه ای گفته میشود که نویسنده یا شاعر به جهت زیبایی ابتدا دو یا چند اسم را می آورد و سپس مرتب یا نامرتب توضیحاتی راجع به آنها میدهد .
لف و نشر : لف = پیچیدگی نشر = باز کردن
گر چه جیب و جام من از مال و می تهی است روز قتل و شیش ناهار و شام میدهند
شام = شب ادبالی = بدبختی مدبر= بدبخت
چه باید نازش و نالش به اقبالی و ادبالی که تا بر هم زنی دیده نه این بینی نه آن بینی
معنی = چرا باید بنازی به این سعادت و یا بنالی بخاطر بدبختی که نصیبت شده که در یک چشم به هم زدن نه این رو میبینی نه آن را
به روز نبرد آن یل ارجمند به تیغ1 و به خنجر2 به گرز3 و کمند4
یلان را سر1 و سینه2 و پا3 و دست4 برید1 و درید2 و شکست3 و ببست4
سبکهای ادبی : سبک در لغت فارسی به معنای شیوه ، روش و طرز است و در اصطلاح ادبی به شیوه کاربرد کلمات در قالب ویژه گفته میشود به همین دلیل به ذوب کردن طلا و نقره و ریختن آنها در قالبهای خاص هم سبک گفته میشود .
سبیکه = قسمتی از یک تکه طلا یا نقره بطیء = کند خواستن = طلب کردن خاستن = بلند شدم
به تعداد انسانها سبک و قالب وجود دارد اما منظور ادبا سبک متعالی ، برجسته و ممتاز است . فارسی زبانان برای هر چند صد سال یک سبک نام گذاری کرده اند که تابع شرایط سیاسی ، جغرافیایی، فرهنگی و دیگر عوامل تغییرات لازم را پیدا کرده است .
یکی از فواید نوشتن تثبیت گفتار است .
1- سبک خراسانی : این سبک که در بخش عظیمی از کشور ایران از قرن 4 تا قرن 6 رواج داشت ویژگیهای زبان فارسی را با خود دارد:
1- کاربرد کلمات ساده
2- استفاده معمول از آرایه های ادبی
3- استفاده بسیار اندک از آیات ، احادیث و روایات به شکل عربی .
4- استفاده بسیار اندک از اصطلاحات علمی زمانه .
5- قالب اصلی این سبک در شعر قصیده است و موضوعات اصلی آن مدح ، وصف طبیعت ، پند و اندرز ، هجو ، شکوه و شکایت .
از بزرگان این سبک میتوان به رودکی ثمرقندی ، فردوسی ، عنصر وانبری و پسجودی اشاره کرد ( 90% اشعار ما سبک خراسانی است )
2- سبک عراقی : خاستگاه این سبک عراق عجم بوده است و این سبک از قرن ششم تا نهم در ایران رواج داشته است . بیشتر ابتکارات و خلاقیت ها در این قرنها اتفاق افتاده ، شعرایی نظیر مولوی ، سعدی ، حافظ و غیره تا جامی بهترین افرادی هستند که در این سبک شعر گفته اند . قالب مسلط این سبک غزل و مثنوی است و موضوعاتی نظیر عشق ، عرفان ، مزامین اجتماعی ، اخلاق و گاه ساسی در این سبک وجود دارد .
از ویژگیهای این سبک :
1- استفاده بسیار زیبا از آرایه های ادبی
2- استفاده معتدلانه از کلمات عربی
3- ارجاء متناسب به آیات و احادیث و تلمیهای بجا در باره حوادث گذشته
4- استفاده مطلوب از اصطلاحات و علوم رایج زمانه
5- حذف کلماتی که نشانه کهنگی سبکی در آ«ها وجود داشت د حد اعتدال .
به جمشید بر تیره گون گشت روز در این مصرع کهنگی سبکی این است که به جای به و بر یکی را میتوان نوشت ابر= بر آبا = با
3- سبک هندی : از اوایل دوره صفویه بعضی شعرا و نویسندگان در شعر و نصر خویش نهایت خیالپردازی را اعمال کرده اند به گونه ای که کلام از پیچیدگیهای لفظی و معنوی که گاه زاید هم بود سرشار گشت بیشتر شعرای این دوره در اصفهان زندگی میکردند به هندوستان رفتند و در آنجا به دلیل مناسب بودن شرایط و استقبال تحسین بر انگیز پادشاهان گورکانی به ادامه شاعری و سخنوری پرداختند بنابر این این سبک به عنوان سبک هندی یا اصفهانی نامیده میشود.
سبک شناسی ( اولین بار استاد ملک الشعرای بهار این کار را کرد ) عرفی شیرازی ، فیضی دکنی ، بیدل دهلوی ، صائب تبریزی ، از جمله شاعرانی بودند که به هندوستان رفتند و تعدادی از آنها همانجا فوت کرده و دفن شدند .
ویژگیهای سبک هندی :
1- استفاده بسیار پیچیده از آرایه های ادبی بویژه کنایه ها و استعاره های دور از ذهن .
2- خیالپردازی غیر قابل تصور همراه با باریک بینی .
3- استناد به احادیث ، روایات و تملیهات بسیار دور از ذهن .
4- استفاده از کلمات مهجور و گاه عامیانه به گونه ای که کلام را مبتذل میکرد .
5- بازاری شدن شعر و شاعری به طوری که هر طبقه شاعر ویژه داشت .
6- بعضی ابیات شعرا به عنوان ضرب المثل در زبان فارسی استفاده میشود .
7- به ابتذال کشیده شدن عاشق و معشوق .
مثلا بیدل در تشبیه پردازی و خیال پردازی ید بالایی داشت .
دود اگر بالا نشیند کسر شان شعله نیست جای چشم ابرو نگیرد گرچه او بالاتر است . ( صائب ) ضرب المثل سایر اینگونه است .
برف با شوقم شراری بیش نیست شعله طفل نی سواری بیش نیست ( بی دل دهلوی )
ای شرر از همرهان غافل مباش فرصت ما نیز باری بیش نیست
چیزی که این سبک را پائین آورد بازاری شدن این نوع شعر بود که هر صنفی یک شاعر داشت و دیگر به ابتذال کشیده شدن عاشق و معشوق است . یکی از سبکهایی که عمدا تغییر کرد همین سبک هندی بود .
4- سبک بازگشت ادبی : با توجه به ویژگیهایی که در سبک هندی گفته شد و موقعیت سیاسی اجتماعی که شعرا و نویسندگان پیدا کرده بودند گروهی از شعرا در اصفهان و تهران انجمنهایی را تشکیل دادند و پیمان بستند که جملگی به شیوه خراسانی سخن بگویند و از ویژگیهای سبک هندی استفاده نکنند این تصمیم آغازی مبارک در تاریخ زبان فارسی به حساب میآید ضمن اینکه تا سالها شعرای این سبک هیچ ابتکار و نوآوری از خود نشان ندادن ولی توانستند روشی را که خسته کننده ذهنها بود کنار بزنند . بعدها با اصلاحاتی که انجام شد و با حضور ملک الشعرای بهار ویژگی تقلید کردن نیز از بین رفت و سبکی پدید آمد به نام سبک معاصر که ترکیب معتدلانه ای از تمام سبکهاست .
به فضا سازی در شعر میگویند حسن مطلع یا براعت استهلال
باغ بی برگی که میگوید که زیبا نیست داستان از میوه های سر به گردون سای اینک خفته در آغوش سر خاک میگوید ( اخوان ثالث )
مسائلی که در یک نوشته یا گزارش یا سخنرانی باید رعایت شود :
شرط یک گزارش یا نوشته خوب علاوه بر محتوی خالی بودن از غلطهای زبانی است .
مثال 1- کتاب غرب زدگی که اثر جلال آل احمد است را خواندم . ( را نشانه مفعول است و باید بعد از جمله مفعولی بیاید نباید آخر جمله می آمد مثلا بعد از غرب زدگی می آمد .
مثال 2- فینال آخر مسابقات جام جهانی را دیدم ( در این جمله فینال و آخر حشو است یکی باید نوشته شود )
مثال 3- و ظرفیت مسافر این پایانه بسیار محدود است .( دراین جمله چون ظرفیت آمده باید اتوبوس و غیره نوشته شود نه مسافر ) .
شاید ظاهرا اشکالی وجود نداشته باشد اما هر سه جمله فوق اشکال زبانی دارد و بهتر است آن مفاهیم با جملات خوبی هم ادا شود .
حشو = زیادی مثل فینال آخر که در مثال 2 میباشد .
حشوهای قبیح که نباید بکار بروند :
استارت شروع ، سوابق گذشته ، حسن خوبی ، ریسک خطرناک ، مدخل ورودی ، اوج قله کوه ، از قبل پیش بینی کرده بویم ، نزول به پایین ، عروج به بالا ، پسرک کوچک ، روزنامه های روزانه ، ، احاطه از هر طرف ، با هم متحد شدن .
جمله هایی که میگوئیم باید روشن باشد .
مثال – نگوئیم آنها هشت خواهر و برادرند این جمله ابهام دارد باید تعداد خواهر و برادر مشخص باشد .
مثال – سرقت خرگوشها از باغ وحش افزایش یافت . در این جمله نیز ابهام وجود دارد مشخص نیست خرگوشها را میدزند یا خرگوشها دزدی میکنند . ( ابهام دارد )
مثال – برادر علی همان که از در وارد شد دانشجو است . مشخص نیست آن کسی که وارد میشود برادر علی است یا خود علی ( ابهام دارد )
مثال – او با پدر و مادر معلمش آمد . مشخص نیست پدر و مادرش معلم هستند یا با والدین معلمش آمده . ( ابهام دارد )
به این نوع جملات کژتابی یا ابهام میگویند .
تکیه کلامهای گفتاری نباید در نوشته راه یابد .
مثال 1- عرض کنم که کتاب عامل رشد و شکوفایی است . عرض کنم در این جمله لزومی ندارد .
مثال 2- گلستان سعدی به عنوان بزرگترین اثر مثنوی فارسی است . گفتن به عنوان در این جمله لزومی ندارد
مثال 3- به قول معروف دانشجوی زرنگی است . ( گفتن به قول معروف در این جمله لزومی ندارد فقط در مورد سخن بزرگان استفاده میشود )
سعی کنیم چند جمله را با یک فعل به هم عطف نکنیم . هر چه تعداد افعال بیشتر و جمله ها کوتاهتر باشد بهتر است :
مثال 1- از دقت شما تشکر و استدعا دارد این کتاب را مظالعه و تصحیح و به موقع ارسال دارید .
جمله صحیح : از دقت شما تشکر میکنم و استدعا دارم این کتاب را مطالعه و تصحیح کنید و به موقع بفرستید .
مثال 2- پدرش عبدالله از مردم فارس در روزگار نوح پسر منصور سامانی که در آن زمان از شهرهای بزرگ بود کار دولتی میکرد .
جمله صحیح : پدرش عبدالله از مردم فارس بود وی در روزگار نوح پسر منصورسامانی میزیست که فارس درآن زمان از شهرهای بزرگ ایران بود و او در آنجا کار دولتی میکرد .
عامیانه نویسی در ترکیبات نیز نادرست است .
مثال : قتل و عام ( قتل عام ) ، بیماری واگیردار ( بیماری واگیر ) ، خوار و بار فروشی ( خواربارفروشی ) ، جد و آباد ( جدوآبا) ، خورده فروشی ( خرده فروشی ) ، من صدای شما را ندارم . ( صحیح نمیشنوم است ) در سخنوری نباید درازی کرد زیرا پرچانگی باعث میشود شنونده چرت بزند . ( صحیح درازی کردن و پرچانگی کردن، زیاده گویی است ) مثال : اگر این جمله را داشته باشیم . ( صحیح بنویسیم است نه باشیم ) . اکنون این صحنه را داشته باشیم .( صحیح ببینیم است نه باشیم ) .
استفاده از دو کلمه پرسش با هم نادرست است .
مثال : آیا چگونه اینکار را کردی یا آیا چطور آنجا رفتی .
مگر اینکه تاکید بر نوع عملکرد باشد و یا دو کلمه پرسش از دو نوع متفاوت باشد .
مثال : کی و کجا این کار را کردید ( درست است )
بعضی از فعلها در زبان فارسی حرف اضافه ویژه ای دارند که باید با آن حرف اضافه بکار روند .
مثال 1- : او با شنیدن این حرف خوشحال شد . ( بکار بردن از بهتر از نوشتن با است ) .
مثال 2- تیم چارک از بندرلنگه باخت . ( بکار بردن به بهتر از نوشتن از میباشد ) .
از مکافات عمل غافل مشو گندم از گندم بروید جو زجو
زبان فصیح زبانی است که افراد تحصیل کرده و با فرهنگ کشور آن را به کار میبرند و با زبان روز مره رایج در میان عامه مردم متفاوت است .
دخیل : کلمه ای را که عینا از زبان دیگر گرفته شده باشد کلمه دخیل میگویند مانند بادیه که عربی و اتاق که ترکی و چمدان که روسی و اتومبیل که از فرانسه وارد فارسی شده است . کلمه قرضی یا عاریتی نیز به همین معنی است .
انواع نامه : الف ) نامه های رسمی و اداری ب ) نامه های غیر رسمی و دوستانه
مواردی که در نگارش مخصوصا نوشتن نامه باید مورد نظر قرار گیرد به شرح ذیل است :
ابتدا لازم است بدانیم که نامه ها در دو نوع هستند 1- نامه های رسمی و اداری 2- نامه های خصوصی و دوستانه
الف ) نامه های رسمی و اداری : از چند قسمت تشکیل میشوند :
1- سر آغاز که معمولا نام خداست و در وسط کاغذ نوشته میشود .
2- تاریخ قسمت بالا سمت چپ نامه .
3- موضوع که در بالا سمت راست نامه نوشته میشود .
4- عنوان
5- کلمات احترام آمیز ( با احترام ، محترما ، با تقدیم احترام )
6- متن نامه ( به استحضار میرسانم ، به عرض میرساند، معروض میدارد ، مبنی بر .... ویا درباره ...... درخصوص )
7- پایان نامه( استدعا دارم ، مستدعی است ، نسبت به ...... موارد فوق معمول دارید ، معمول فرمائید ، بفرمائید ، نمائید ، مبذول دارید )
8- امضاء .
هنگام نوشتن نامه اداری و رسمی به موارد زیر توجه شود :
1- نامه خلاصه سریع و بی ابهام باشد . ( از نوشتن تعارفات بیهوده و درد دلهای طولانی خودداری شود )
2- شروع و پایان نامه چنان که گفتیم احترام آمیز باشد .
3- اگر ادعایی در نامه مطح شود باید مستند باشد .
4- کاغذ نامه باید تمیز باشد .
5- نامه باید بدون خط خوردگی باشد . حاشیه گذاری رعایت شود و تتا جایکه ممکن است نشانه گذاری هم رعایت شود .
6- گذاشتن تاریخ نامه وامضاء نیز ضروری است .
ب ) نامه های دوستانه : همانطور که میدانید ویژگی این نامه ها این است که عاطفی ، صمیمی و بی تکلف هستند و اساسی ترین ویژگی آن است که تقلیدی نیستند . و اهن کلام در چنین نامه هایی صمیمی و خودمانی است یکی دیگر از ویژگیهای این نامه ها قالبی نبودن آنهاست . بار معنایی در نامه های دوستانه بیشتر از نامه ها اداری است زیرادر چنین نامه هایی خلاقیت و نوآوری جلوه بیشتری دارد .
جبار ، قهار = قدرتش فائق است . فائقات = خیلی خیلی فراوان مبذول = بخشیده شده
پایه و پیرو : در هر جمله مرکب یعنی جمله ای که بیش از یک فعل دارد یک جمله ساده هست که غرض اصلی گوینده را بیان میکند این را جمله پایه مینامند و جمله یا چمله های دیگری که برای تکمیل معنای جمله پایه به آن افزوده شده است جمله پیرو نامیده میشود . که معمولا با یک حرف ربط به جمله پایه میپیوندد . مثال : پارسایی را دیدم که زخم پلنگ داشت . « پارسایی را دیدم جمله پایه است و زخم پلنگ داشت که با حرف «که » به آن پیوسته است جمله پیرو به شمار میآید .
گرته برداری : عبارت است از ترکیبی که اجزای متشکل آن جدا جدا از اجزای ترکیب خارجی ترجمه شده و در کنار هم قرار گرفته باشد مانند راه آهن که ترجمه لفظ به لفظ که کلمه فرانسوی است . گرته برداری معنایی آن است که معادل یکی از معانی لفظ خارجی را به عنوان معادل همه معانی آن لفظ به کار ببرند . مانند کلمه بشریت یا انسانیت اما در خود آن دو زبان انگلیسی یا فرانسوی به معنای مجموع آدمیان نیز هست .
گونه / همگون : هر واژه ای که با واژه دیگر از نظر صوری مشابه و از نظر معنایی یکسان باشد به طوری که در متن ثابت بتوان یکی را به جای دیگری به کار برد گونه آن واژه نامیده میشود و آن دو واژه را همگون میگویند . مانند : آشیان و آشیانه یا است و هست یا گشتن و گردیدن
آبدیده / آبداده : آبدیده به معنای ترشده در آب و توسعا به معنای تباه و فاسد شده است ( آهک آبدیده ، کالای آبدیده ، پارچه آبدیده ) آب دیدن نیز به معنای آسیب دیدن و فاسد شدن است . آبداده صفتی است که در وصف آهن به کار میرود و آن هنگامی است که این فلز را تفته کنند و در آب فرو برند تا مقاوم شود و زنگ نزند . بنابر این ترکیب فولاد آبدیده که مجازا به معنای در کوره حوادث پرورده و ورزیده به کار رفته و در سالهای اخیر ظاهرا پس از انتشار کتابی با عنوان چگونه فولاد آبدیده شد رایج شده غلط است و در فارسی فصیح بهتر است که به جای آن فولاد آبداده یا فولاد آبدار گفته شود .
آرایه / پیرایه : چون چیراستن به معنای کاستن یا زدودن زواید برای زیبا کردن است و بنابر این با آراستن به معنای افزودن زیور برای زیبا کردن فرق دارد بعضی گمان کرده اند که اگر سخن از زیورهای افزودنی یا افزوده در میان باشد استعمال پیرایه غلط است و به جای آن باید آرایه گفت اما چنین نیست اولا واژه آرایه گرچه ساخت آن برخلاف ضوابط زبان فارسی نیست در متون معتبر گذشته به کار نرفته و فرهنگها نیز آن را ضبط نکرده اند ثانیا نیازی به ساختن این واژه نیست ، زیرا در آثار ادبی فارسی پیرایه خود به معنای زیوری که برای زیبایی به کسی یا چیزی می افزایند به کار رفته است . مانند : کتایون بی اندازه پیرایه داشت زیاقوت و هر گوهری مایه داشت . ( فردوسی )
آزاد / آزاده : این دو واژه همگون اند و در جمله ارزش یکسان دارند و به عنوان صفت میتوانند جانشین یکدیگر شوند : مانند :
من از آن روز که در بند توام آزادم پادشاهم که به دست تو اسیر افتادم ( سعدی ) ویا
زمادر همه مرگ را زاده ایم همه بنده ایم ار چه آزاده ایم ( فردوسی )
در حالت اسمی و به صیغه جمع ، بیشتر آزادگان گفته میشود هر چند که آزادان نیز به ندرت به کار رفته است .
آزوقه / آذوقه : اصل این کلمه ترکی است و املای آن در فرهنگها به دو صورت آزوقه و آذوقه آمده است . صورت دوم ، به دلیل استعمال آن در متون دو قرن اخیر ، غلط نیست ، اما صحیحتر آن است که به صورت آزوقه نوشته شود.
آشکار / آشکارا / آشکاره : این سه واژه همگون اند و درجمله ارزش یکسان دارند و به عنوان صفت میتوان آنها را به جای یکدیگر به کار برد.
آشیان / آشیانه : این دو واژه همگون در جمله ارزش یکسان دارند و میتوانند جانشین یکدیگر شوند .
آگاه از / آگاه به : در اینکه آگاه و آگاهی معمولا با حرف اضافه « از » به کار رفته است شکی نیست اما در متون فارسی معتبر مثالهایی میتوان یافت کرد که همراه آگاه و آگاهی حرف اضافه « به » آمده است . مانند: تو آگاه گشتی به بانگ مگس نشاید اص