ادبیات معاصر ایران
1-زن در تاریخ معاصر ایران - زیرنظر حوریه سعیدی
مقدمه
اختصاص دادن بخشی از سایت مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، برای ارائه بحثهای مربوط به بررسی ” نقش زن در تاریخ “ تنها یک پیشنهاد است درباره پژوهش گوشههایی از تاریخ که چندان بدان پرداخته نشده و یا به درستی تحلیل و تبیین نگردیده است وگرنه مسئله تجزیه این بحث از بقیه مباحث تاریخی اگر به معنای جدایی آنها از هم باشد ــ که در نهایت به بزرگنمایی غیرواقعی و نادرست این مبحث خاص منجر خواهد شد ــ نه تنها کمکی به حل بسیاری از معماها نخواهد کرد، بیان مقصود و منظور ما نیز نخواهد بود؛ چرا که عقل حکم میکند که ” تاریخ، بیان و تحلیل و تبیین واقعات مختلفی است که در جوامع انسانی رخ میدهد“ و جوامع انسانی نیز متشکل از خانوادههاست و خانواده نیز از عناصر مختلف زن، مرد و فرزندان تشکیل میشود و بدون وجود هر یک از آنها، این تشکل صورت نیافته و یا امتداد نمییابد. زن نیز به عنوان یکی از ارکان مهم این تشکیلات، نقشدهنده به صورتهایی از جامعه است که در آن تبلور مییابد.
با بررسی مجموعه مطالعات تاریخی و تاریخنویسیهایی که تا به حال انجام شده، این موضوع روشن میشود که پژوهش واقعی پیرامون این نقش فعال و مؤثر ــ نقش زن در تاریخ ــ چندان مورد لحاظ قرار نگرفته و یا بسیار اندک میباشد و همین مسئله نیز باعث شده که مؤلفین و محققین این حوزه غالباً به دامن افراط و تفریط سقوط کرده و واقعیت امر همچنان در هالهای از ابهامات و تردیدها باقی بماند.
هدف ما در این بخش ارائه بخشهایی از تاریخ است که زن را به عنوان یک موجود انسانی که دارای نقش خاصی در تاریخ هم هست، لحاظ کرده و معرفی مینماید.
دوره مورد بحث جهت ارائه این دیدگاه، تاریخی را شامل است که از دوره صفویه آغاز و تا انقلاب اسلامی خاتمه مییابد. این دوره نسبتاً طولانی، به دلیل فرازها و فرودهایی که به دلیل تغییرات اوضاع اجتماعی و نیز تأثیر و تأثراتی که جامعه جهانی در تاریخ ایران به وجود آورد، دوره پرتلاطمی است که تمامی شاخصهها و افراد جامعه متأثر از آن بودند و این تغییرات را خواه ناخواه و کم و بیش پذیرا شدند. زنان در این عرصه نیز قرار داشته و ضمن ثبات در برخی از مناسبات اجتماعی و فرهنگی، بعضی از این تغییرات را نیز به خود دیده و پذیرفتند.
مطالعه و تحقیق درباره این دگرگونیها و معرفی زنان در عرصه اجتماع و نقش ایشان هدف این مجموعه است.
2-فساد مالی در تاریخ معاصر ایران ـ حسن دادگر
فساد مالی دولتها و حکومتها در زمره اندوهبارترین فرازهای مطالعات مربوط به تاریخ تحولات سیاسی اجتماعی است و متاسفانه حجم زیادی از رویدادهای مربوط به تاریخ معاصر ایران با زمینهها و بسترها و لایهها و نمایههای شرمآوری از انواع مفاسد مالی دولتی و گروهی در آمیخته است.
اختاپوس فساد مالی در تاریخ معاصر ایران نه تنها قهرمانان ملی بزرگی چون میرزاتقیخان امیرکبیر را به خاطر مبارزه با آن قربانی خود ساخته بلکه با پریشان ساختن به موقع رشتههای اقتصاد و فرهنگ و سیاست ملی، ملت و سرزمین ایران را چمبره هزارگونه محنت و ابتلا فرو برده است که متاسفانه ریشهها و شاخههای آن هنوز هم بر جای مانده است. اکنون که بزرگترین هدف و نیاز سفینةالنجاة انقلاب اسلامی مبارزه با مفاسد اقتصادی و مالی و اداری عنوان میشود، هر گونه تحقیق و تالیف و جد و جهدی که در این زمینه از سوی آگاهان و نخبگان مردم انجام میشود قابل توجه و تامل است. به همین خاطر مقاله حاضر را به عنوان گوشهای از این بایستهها تقدیم حضورتان میکنیم.
چکیده
هر نوع تصرف غیرقانونی در اموال عمومی و استفاده نامشروع از اختیارات و قدرت به منظور بهرهوری از امکانات مالی برای کسب منافع شخصی، فساد مالی نام دارد؛ فساد مالی دارای مصادیق بسیاری از جمله اختلاس، رشوه، اخاذی، رانتهای اقتصادی برداشت و دخل و تصرف غیرقانونی در وجوه و اموال، استفاده از امتیازات و بهرهبرداریهای مالی، تقلب، کمکاری و... است. این فساد با تشکیل حکومت و دولت و برپایی تشکیلات اداری و نهادهای عمومی مطرح گردید و همواره تهدیدی جدی برای جامعه و منافع عمومی به شمار میرود.
کشور اسلامی ما ایران نیز از این قاعده مستثنی نمیباشد و در اعصار مختلف با این مساله مواجه بوده است؛ اما مهم این است که مفاسد به چه دلیلی شیوع یافتهاند و عاملان آن چه کسانی بودهاند. ایران معاصر پیوسته از فساد برخی رجال حکومتی در عصر قاجار و یا پهلوی اول و دوم رنج برده است. خاندان رژیم سابق و حتی شخص شاه بارها اقدامهای ناسالمی انجام دادهاند که در کارنامه رژیم سلطنتی ثبت گردیده است.
به جرأت میتوان فساد مالی حکومت پهلوی را یکی از دلایل شکلگیری نهضت انقلاب اسلامی دانست. صاحبنظران داخلی و خارجی نیز بر این مطلب تاکید بسیار دارند. رژیم سابق داعیه مبارزه با مفاسد مالی را داشت در حالی که خود به شدت در آن غوطهور بود. اسراف، تجمل، دزدی، رشوه و در یک کلام فساد خاندان سلطنتی و مقامات بلند پایه جامعه آن روز؛ دلیل اصلی بحران موجود در کشور به شمار میرفت.
این مقاله مروری تاریخی بر بروز و شیوع مفاسد مالی در ایران معاصر دارد. در آغاز مقدمهای از کلیت بحث ارائه میشود و سپس به، مفاسد مالی عصر قاجار، پهلوی اول و دوم، خاندان یهودی و دولتهای رژیم سابق پرداخته میشود. در پایان نیز به علل وجود مفاسد مالی در ایران پس از انقلاب توجه خواهیم کرد.
مقدمه
ایران در تاریخ معاصر خود، شاهد مفاسد مالی بسیاری بوده است؛ حکومتهای فاسد و مستبد، با سوءاستفادههای مالی هر آنچه خواستند با ملت ایران کردند. مقام و مسوولیت، ثروت کلانی به همراه داشت و بسیاری با دادن رشوه، به مقامهای دولتی و حکومتی دست یافتند و بدینترتیب، مسیر فساد و بهرهبرداریهای انتفاعی را در جهت منافع شخصی پیمودند.
عامل اصلی اعتراضات مردمی و بزرگان دینی چه در عصر قاجار و چه در حکومت رضاخان و پهلوی دوم، ساختار استبدادی و فساد مالی، به همراه اختناق و مفاسد اخلاقی بود.1 از طرفی، بحرانهای اقتصادی به وجود آمده در تاریخ گذشته ایران، ناشی از فساد طبقه حاکم، چپاول ثروتهای ملی و عمومی و همچنین وجود مقامات بلندپایه حکومتی و دولتهای فاسد بوده است.2 صاحبنظران خارجی و اندیشمندان بسیاری بر این مطلب تاکید دارند.3 فساد و رشوهخواری مقامات و اعضای خاندان سلطنتی به شدت با ارزشها و عادتهای اجتماعی طبقات متوسط و پایین جامعه سنتی ایران در تعارض بود که منجر به همین دوگانگی شدید طبقاتی گردید. به عنوان مثال، ملت ایران در سالهای --54 1352، از خود شاه شنیده بودند که درآمدهای نفتی کشور سه و یا چهار برابر شده است. بر همین اساس آنان سوال میکردند که چرا دچار فقر و بحران اقتصادی شدهاند و آن همه ثروت به یکباره چه شد و کجا رفت؟ از آن جا که رشوهخواری و فساد مالی برخی از اعضای خاندان سلطنتی، شخص شاه و دولتهای به قدرت رسیده بر همگان آشکار بود، جامعه آگاه ایران با دیده شک، تردید و انزجار به رژیم نگاه میکرد و این وضعیت برای آنان تحملناپذیر بود.
دامنه فساد آنقدر گسترش یافته بود که یکی از خبرنگاران خارجی با اشاره به جریان مبارزه با فساد در ایران نوشته بود «این کار، غیرممکن به نظر میرسد، چرا که پای همه به نحوی گیراست.»4 دامنه فساد و سوءاستفادههای مالی اطرافیان شاه و صاحبان نفوذ و قدرت در حکومتهای گذشته و بهویژه در دستگاه پهلوی آنقدر وسیع و گسترده بود که از دید پژوهشگران خارجی نیز به دور نمانده است؛ آنها بیشترین موارد فساد مالی را مربوط به خانواده پهلوی و دربار شاه میدانند.5 چه بسیار سوءاستفادههایی که توسط یک وزیر یا مقام بالای مملکتی صورت میگرفت و به راحتی از آن میگذشتند، در حالی که یک کارمند ساده با دریافت مختصر رشوهای محاکمه و زندانی میشد.6
با این مقدمه کوتاه و اجمالی از وضعیت کلی جامعه ایران در رژیم سابق، اشارات مفصلی نیز به وضعیت جامعه ایران از منظر شیوع مفاسد مالی در عصر قاجار، دوران حکومت رضاخان و پهلوی دوم خواهیم داشت.
فساد مالی در عصر قاجار
ایران چه در عصر قاجار و چه قبل از آن ضربههای بسیاری از فساد مالی و عواقب آن مانند فقر و تبعیض خورده است.7 قراردادهای ترکمانچای، گلستان، تالبوت، دارسی و تشکیلات فراماسونری، کاپیتولاسیون و انقلاب سفید، همه به نوعی باجدادن به بیگانگان و سوءاستفادههای مالی توسط ایادی داخلی و خارجی بوده است که گوشههایی از فساد مالی را نشان میدهد. در این میان مبارزان بسیاری بودند که در راستای مبارزه با مفاسد مالی و خلاصی کشور از این معضل، جان خود را از دست دادند؛ امیرکبیر از سردمداران چنان مبارزانی بود و تاریخ گواه آن است که چه بر سر او آوردند. داستان به قتل رسیدن امیرکبیر حکایت از نارضایتی عاملان فساد در دستگاه حکومتی ناصرالدین شاه دارد؛ چرا که اقدامات اصلاحی او باعث قطع دستدرازیهای بسیاری بر اموال عمومی و بیتالمال گردید. بعدها نیز آیتالله کاشانی، مصدق، مدرس، حضرت امام(ره) از دیگر بزرگانی بودند که به مبارزه علیه فساد دستگاه حاکمه پرداختند. سلاطین قاجار جملگی مرتکب اعمال فاسدآلودی بودند که هر یک به نوعی پرده از چهره فاسد آنان برمیداشت. در تاریخ آمده که آغامحمدخان قاجار برای به دست آوردن جواهرات نادری دست به جنایتهای بسیاری در خراسان زد؛ از جمله اینکه حاکم خراسان را در فجیعترین شکلی به قتل رساند.8 دستاندازی به بیتالمال، باجگیری و نیز سوءاستفادههای مالی به وفور وجود داشت. بیشتر ماموران دولتی حاضر به گرفتن رشوه بودند و حاکمان محلی نیز به این امر مبادرت داشته و به ثروتاندوزی مشغول بودند. آنها در نخستین فرصت، مبالغی را که برای خرید مقام خود پرداخته بودند، از مردم طلب میکردند.9 در این دوران برخی افراد با پرداخت رشوه، به القاب خاصی منتسب میشدند که هرگز شایسته آن نبودند.10 این القاب حتی به اشخاص غیرممیز نیز داده میشد.11
چنین وضعیتی در دوران سلطنت مظفرالدین شاه و ناصرالدین شاه قاجار نیز وجود داشت؛ حاکمان قاجار برای پرشدن خزانه دولت، هر ساله حکام ایالات را تغییر میدادند و از این انتصابات رشوههای فراوانی میگرفتند. حاکمان محلی نیز کارهای اداری را به اشخاص متمول میفروختند و از این راه بر اموال عمومی قیمومیت داشته و چپاولهای بسیار میکردند.12
در پایان این بحث یادآوری این نکته ضروری به نظر میرسد که دستیازی به اموال عمومی و حیف و میل بیتالمال، در راه خوشگذرانی و عشرت شاهان قاجار صرف میگردید. شهوترانی ناصرالدین شاه از نمونه این چپاولها است. بنا به قولی روزی که او کشته شد، هشتاد و پنج زن داشت که زنهای درجه اول ماهی 750 تومان، درجه دوم بین 200 تا 500 تومان و درجه سوم بین 100 تا 150 تومان از خزانه دولت پول میگرفتند؛ حقوق دخترهای بزرگ شاه نیز تا 400 تومان بود و کسی هم حق اعتراض نداشت.13 این است نمونههایی از وضعیت کشور ما در عصر قاجار که چگونه سلاطین و حاکمان دولتی و محلی به راحتی مرتکب اعمال فاسدی میشدند. با کودتای رضاخان عمر حکومت قاجار به پایان میرسد و دوران استبدادی رضاخان و حکومت پهلوی با ویژگیهای خاص خود آغاز میگردد.
فساد مالی رضاخان، پهلوی اول
در زمان رضاخان ارتکاب اعمال فاسد نیز نه تنها کم نشد، بلکه بیشتر از قبل نیز صورت گرفت و حتی با استبداد و اختناق بیشتری هم شایع گردید. درخصوص شخصیت رضاخان در تاریخ ایران آمده است: «وقتی او در سوم اسفند 1299 کودتا کرد و در سال 1304 به سلطنت رسید، نه ملکی داشت، نه کارخانه و نه دارایی قابل ذکری، و در سال 1320 املاک سلطنتی او حدود دو هزار ملک شش دانگ برآورد شد که از راههای مفسدهآمیزی چون غصب، خرید به اجبار و چپاول به دست آمده بود.»14 در آن زمان رضاشاه با تصرف اموال و املاک مردم، بزرگترین مالک ایران شده بود و تمام چرخهای حیاتی کشور را در جهت منافع شخصی خود به حرکت درمیآورد. مرگ در انتظار کسانی بود که حاضر نبودند املاک خود را تقدیم شاه کنند.15
در تاریخ آمده است که او باجهای هنگفتی میگرفت و در حالی که طبقه سرمایهدار، تجار، انحصارگرو مقربان سیاسی را غنی میکرد، تورم و مالیاتهای سنگین و سوءاستفادهها و مفاسد مالی، سطح زندگی مردم را کاهش میداد. جنون ثروت، رضاخان را آنقدر از خود بیخود کرده بود که تنها به غصب املاک مردم، برقراری انحصارات و کارخانهداری ختم نمیشد، بلکه اعتبارات و بودجه مملکتی و بهویژه درآمد کشور از نفت، بدون هیچ حساب و کتابی در اختیار شخص شاه بود و او به میل و اراده خود از آن برداشت نموده و حیف و میل میکرد.
فساد مالی شخصرضاخان و مفاسد بیشمار مقامات بلندپایه باعث گردید، تصدی مشاغل و پستهای بالای دولتی و حکومتی تنها در دست عدهای محدود جابهجا شود. در تاریخ آمده است: «اداره سیصد شغل سطح بالای مملکتی فقط در اختیار 70 الی 80 نفر از سیاستمداران قدیمی و بانفوذ بود که به جز چند مورد، سن همه آنها از 50 و یا 60 سال بیشتر بود.»16 چنین وضعیتی در طول سلطنت رضاخان به وفور دیده میشد؛ استبداد، فقر، تبعیض و بحرانهای اقتصادی بر شدت وخامت شیوع مفاسد مالی افزوده بود.
فساد مالی در رژیم پهلوی دوم
بعد از روی کار آمدن محمدرضا اوضاع جامعه از نظر شیوع فساد مالی بدتر شد. چرا که فساد در آن زمان تنها به رضاخان و اطرافیان بانفوذ او محدود میشد، اما در دوران سلطنت پهلوی دوم، از شخص شاه گرفته تا خاندان و فامیل او و نیز دولتهای بر سر کار آمده و وابستگان آنها، همگی به چپاول اموال عمومی، رشوهخواری و اخاذی مشغول بودند. به طوری که این میزان گستردگی، باعث شکلگیری اعتراضات داخلی و خارجی گردید و حاکمیت را با بحران مشروعیت مواجه کرد. این مساله به عنوان یک موضوع ملی مطرح بود چرا که به قولی «در رژیم گذشته فسادهای زیر 100 میلیون تومان را مباح میشمردند.»17 از آن جا که خود دولت نیز فاسد بود، نمیتوانست در مقابل فساد مقامات و صاحبان قدرت و نفوذکاری انجام دهد و وقتی دولتمردان ادعای مبارزه با فساد مالی را میکردند، به سراغ چند تاجر، بازاری و یا کارمند دون پایه رفته و آنها را محاکمه میکردند و خود را حامی جامعهای بدون مفاسد مالی میدانستند. در سالهایی که نفت به قیمت خوبی فروش میرفت، فساد در نورچشمیها بسیار زیاد میشد و وقتی قیمت نفت پایین میآمد، بحران اقتصادی، فقر مزمن، مهاجرت روستاییان، تبعیض و شکاف طبقاتی و هزار و یک معضل دیگر در جامعه شیوع پیدا میکرد؛ این موضوع نتیجه سیاستهای غلط و سوءاستفادههای مالی کلان و نیز برداشتها و حیف و میلهای بیحساب و کتاب ثروت عمومی بود. در ادامه به تفصیل و به صورت موردی، مفاسد شخص شاه، درباریان و خاندان پهلوی و دولتهای بر سر کار آمده را مرور میکنیم.
محمدرضا پهلوی عامل اصلی مفاسد مالی در کشور
شاه به زعم خود بودجه کشور را تقریر میکرد، برداشتها و حیف و میلهای او از خزانه عمومی باورنکردنی است. یکی از این هزینههای عجیب، مخارجی بود که او به معشوقههای خود میداد، وی برای مسکوت ماندن قضیه روابط نامشروع خود، رشوههای کلانی به زنان بسیاری میپرداخت؛ بیشتر این رشوهها جواهرات قیمتی بودند که تنها با یک اشاره از خزانه پرداخته میشدند.18 همچنین خرید کاخها، ملک، زمین و اتومبیل، سرمایهگذاری در خارج از کشور، سفرهای خارجی و... همه از ثروت عمومی و خزانه مملکتی هزینه میگردید.
شخص شاه در بسیاری از معاملات انجام شده با شرکتهای اسلحهسازی امریکایی رشوه میگرفت. این شرکتها برای جلب توجه وی به منظور خرید از آنها، رشوههای کلانی میپرداختند: «خود شاه تنها در یک معامله با شرکتهای اسلحهسازی امریکایی حدود 5/3 میلیارد دلار رشوه گرفته بود.»19 در بررسی پروندههای مربوط به فروش جنگافزار و تسلیحات به ایران موارد بسیاری در اینخصوص وجود دارد که نه تنها دولتهای به قدرت رسیده، بلکه اعضای خاندان سلطنتی و شخص شاه از شرکتهای مربوط رشوههای کلانی دریافت میکردند.20 با این وجود شاه بارها ادعای مبارزه با فساد را داشت و بر خشکاندن ریشه رشوهخواری و مفاسد در ایران تاکید میکرد حتی در اصل نوزدهم انقلاب سفید، مبارزه با فساد مالی را گنجانده بود و گاهی اوقات اصل «از کجا آوردهای» را در مجلس یا دولت بر سر زبانها میانداخت، هر چند مردم میدانستند عامل اصلی خود اوست و شرط اول مبارزه، پاکسازی دربار میباشد. خوشگذرانیها، مجالس عیش و نوش و نحوه برپایی جشنهای 2500 ساله، همگی ادعای دروغین شاه را نمایان میکردند. شاه برای تبلیغات رییسجمهوری امریکا --- برای آنکه بعدها حامی او باشد --- مخارج هنگفتی پرداخت میکرد که تمام این هزینهها از بودجه عمومی و خزانه پرداخت میگردید. جالب اینجاست که اگر شخص مورد نظر، رییسجمهور نمیشد، تا مدتها روابط خصمانهای وجود داشت مگر اینکه امتیازات و رشوههای خاصی از سوی شاه و دولت ایران داده میشد تا روابط به حال عادی بازگردد. نمونهای از این مساله در سال 1355 اتفاق افتاد که دلارهای نفتی بسیاری از ایران برای ستاد انتخاباتی رییس جمهور امریکا هزینه شد.21
فساد مالی خاندان پهلوی
رشوهخواری، تصرف اموال و املاک عمومی، قاچاق مواد مخدر، قمار و عیاشی تنها گوشهای از ویژگیهای خاندان فاسد پهلوی دوم است. به گفته یک منبع موثق غربی، در چند سال آخر حکومت رژیم پهلوی، مبالغ هنگفتی --- بالغ بر 2 میلیارد دلار --- از درآمدهای نفتی به طور مستقیم به حساب بانکی متعلق به اعضای خانواده سلطنتی در خارج از کشور واریز میشد که این انتقالات هرگز در خزانه کشور ثبت نگردید.22 این خاندان با چپاول و بلعیدن ثروت زمینداران و ملاکین و متلاشی کردن نیروهای اقتصادی --- اجتماعی، به درآمدهای غیرمالی خود افزودند و درآمدهای ریالی را نیز به حسابهای خود در خارج از کشور منتقل میکردند. خزانه مملکتی؛ حساب شخصی شاه، اطرافیان و خاندان پهلوی بود و پرداختها به دلایل مختلفی صورت میگرفت.
بر طبق مستندات تاریخی، خانواده پهلوی در اوایل دهه 1350 ثروتمندترین خانواده سوداگر ایران بودند؛ شراکت هر یک از افراد این خانواده در کارخانههای ساخت ماشینآلات، مجتمعهای اتومبیلسازی، تولیدات ساختمانی و ساختمانسازی، شرکتهای معدنی و کارخانجات نساجی امری بدیهی بود. بیشتر داراییها نیز توسط «بنیاد پهلوی» مدیریت و اداره میشد؛ این بنیاد در سال 1337 تاسیس گردید تا به ظاهر امور بشردوستانه و خیرخواهانه را سامان دهد. در اواخر دهه 1350 دارایی بنیاد بالغ بر 8/2 میلیارد دلار میشد که در زمینه املاک، بازرگانی، بانکداری، ساخت اتومبیل و... سرمایهگذاری گردید، دارایی شاه در این بنیاد حدود 135 میلیون دلار بود. برآورد شده که خاندان سلطنتی 5 درصد کل سرمایه ثابت ناخالص کشور را در برنامه پنجم به صورت بخش خصوصی داخلی سرمایه گذاری کرده بودند.23
این وضعیت اقتصادی در جامعه باعث شکلگیری انحصار خاصی شده بود که بخش بزرگی از آن در دست خاندان پهلوی بود و با وجود انحصارات در اقتصاد داخلی، دیگر کسی را یارای رقابت با آنها نبود. از طرفی بنیاد پهلوی سالانه بالغ بر 40 میلیون دلار یارانه میگرفت و تنها در سال 1356، سهام 207 شرکت شامل 8 شرکت معدنی، 10 کارخانه سیمان، 17 بانک و شرکت بیمهای، 23 هتل، 25 کارخانه فلزات، 25 واحد کشت و صنعت و 45 شرکت ساختمانی را در اختیار داشت.24 این وضعیت اقتصاد کشور را فلج کرده بود، با توجه به اینکه قشر عظیمی از جامعه به شدت از فقر، تبعیض و شکاف طبقاتی رنج میبرد، بحرانهای اقتصادی روز به روز بر وخامت اوضاع افزوده بود. کسی هم که میخواست سرمایهگذاری کند، در دام انحصارات خاندان سلطنتی افتاده و مضمحل میشد چرا که اجازه کار پیدا نمیکرد؛ به نمونهای از این موضوع اشاره میکنیم: «از آن جا که شاهپور غلامرضا کارخانه سیمان داشت، نمیگذاشت کسی اجازه تاسیس کارخانه سیمان بگیرد و در نتیجه این مساله بود که مملکت دچار کمبود سیمان شد.»25
برپایی مجالس عیش و نوش، جشنها و مهمانیهای بسیار و پرخرج از دیگر مواردی بود که هر یک از اعضای خاندان سلطنت و وابستگان به میل خود انجام میدادند. هزینه تمام این مجالس پرخرج که دور از شان والای انسانی بودند، از بودجههای مملکتی و خزانه عمومی تامین میشدند. به عنوان مثال، مراسم جشن 2500 ساله را مرور میکنیم؛ این جشن که به مناسبت سالگرد بنیانگذاری نخستین سلسله شاهنشاهی در ایران بر پا گردید به شکل مفتضحانهای برگزار شد. این جشن تنها برای رهبران کشورهای خارجی تدارک گردید و به همین خاطر کلیه فعالیتهای تدارکاتی آن نیز به خارجیان سپرده شد. جشنها با بریز و بپاش فراوانی برگزار شدند و هزینه یکصد میلیون دلاری آن هم از خزانه مملکتی پرداخت گردید.26 در مجالس برپا شده اعمال خلاف اخلاق و فاسد جاری بود، تنها برای تزیین و چراغانی شهر تهران حدود هشتاد میلیون تومان هزینه شد؛ در حالی که در جنوب شهر، مردم از شدت قحطی و خشکسالی مجبور بودند اطفال خود را بفروشند.27 به همین دلیل جرقههای اعتراض و انزجار از شاه، خاندان سلطنتی و دولتهای وابسته شعله ورتر شد.
سوء استفادههای مالی، رشوهخواری و فساد مالی در معاملات داخلی و خارجی فراوان بود، به طوری که در طول تاریخ 2500 ساله پادشاهی سابقه نداشت. این مساله تنها مشکل موجود نبود، بلکه اعضای خانواده سلطنتی که از این راهها ثروت کلانی به دست آورده بودند، به فساد اخلاقی روی آورده بودند، قماربازی، عیاشی و قاچاق مواد مخدر از کارهای معمول آنها بود. فردوست درباره اشرف، خواهر محمدرضا پهلوی نوشته: «قماربازی، قاچاق مواد مخدر و عیاشی که با سوءاستفادههای مالی همراه بود از جمله کارهای روزمره اشرف بود.»28 دخالتهای دربار در امور مربوط به مواد مخدر تنها به اشرف ختم نمیشد، بلکه هر یک به نوعی سهیم بودند و حتی دولتهای بر سر کار آمده و برخی از شخصیتهای صاحب قدرت نیز به این کار مبادرت داشتند.29
نمونه های بسیاری از ارتکاب اعمال فاسد توسط خاندان پهلوی وجود دارد که به عنوان مثال روزنامه کیهان در شهریور و مهرماه سال 1376 طی سلسله مقالاتی با عنوان «دزدان با چراغ» به آنها اشاره کرده است و خاطرات موجود و کتابهای نوشته شده در این زمنیه توسط نویسندگان داخلی و خارجی نیز بر این موضوع تاکید دارند. بنابراین وقتی شاه و خاندان پهلوی در فساد مالی غوطهور هستند، میتوان وضع دولتهای وابسته را در آن دوران حدس زد و اگر تلاشی برای مبارزه با فساد صورت گرفته به یقین ادعایی دروغ بوده که راه به جایی نمیبرد.30
دولتهای فاسد در رژیم سابق
فساد مالی وزیران و دولتهای بر سر کار آمده در دوران پهلوی دوم زبانزد خاص و عام است. هر دولتی که بر مسند قدرت مینشست، بیشتر از دولت قبلی مرتکب اعمال فاسد میشد و جالب اینجاست که هر دولت و کابینهای که بر سر کار میآمد، سرلوحه کار خود را مبارزه با فساد قرار میداد و اعلام میکرد: «دولتها با فساد و در کنار فساد زندگی کردهاند و با عوامل و اسباب فساد در حال سازش دائمی و همزیستی مسالمتآمیز به سر بردهاند.»31
مهمترین و اصلیترین راه برای سوءاستفادههای مالی و فساد دولتهای رژیم، خرید تسلیحات از طریق بودجه نظامی بود. طبق آمار موجود در دهه 1970 ارتش ایران دارای سلاحهایی بود که حتی نیروهای نظامی امریکا هم به آنها مجهز نبودند و برخی از آنها برای ارتش امریکا گران تشخیص داده شده بود. بودجه مستقیم وزارت جنگ از سال 1953 تا 1961 به میزان 65 میلیارد ریال یعنی چهار برابر بودجه صنعتی و کشاورزی بود؛ کمکهای نظامی امریکا به ایران باعث گردید 40 درصد از بودجه نفت که میبایست برای کارهای عمرانی و توسعه اقتصادی خرج میشد، صرف کسری بودجه ناشی از نظامیکردن کشور شود.32
در دولتهای انتصابی، مشاغل و پستهای دولتی، حکومتی و سفارتخانهای با پرداخت رشوههای کلان جابهجا میشد؛ این مشاغل ممکن بود به کسانی داده شود که هرگز تخصصی در امور محوله نداشتند. نفوذ صاحبان ثروت و قدرت در دولتمردان و وزیران به جایی رسیده بود که حتی ممکن بود اقتصاد مملکت را با بحران روبهرو کند. یکی از این نمونهها مربوط به وقتی است که گلسرخی، وزیر منابع طبیعی بود. وی با یکی از تجار معروف به نام آهنچیان قرار گذاشتند هر جا زمین و یا ملک باارزشی یافتند، آن را جزو اراضی منابع طبیعی (ملی) معرفی کرده و آن را از تملک صاحبش خارج کنند و بعد از خرید ارزان، زمین را از ملی بودن خارج کرده، به چند برابر قیمت بفروشند و در این میان سود حاصله را بین خود تقسیم کنند.33 مواردی از این دست در تاریخ بسیار به چشم میخورد.
از بین دولتهای بر سر کار آمده، دولت هویدا و کابینه او بیشترین فساد را مرتکب شدهاند ؛ قمار، عیاشی و حیف و میل درآمدهای نفتی بیش از پیش در این دوران وجود داشت. فردوست در مورد اوضاع آن زمان میگوید: «در هیچ زمانی به اندازه دوران هویدا فساد گسترده نبود.» 34 دریافت وامهای کلان و بازپرداخت آنها و بهویژه بهره آنها --- به منظور خودشیرینی -- باعث تاراج ثروت ملی و دلارهای نفتی حاصل از فروش نفت خام شد. جالب اینجاست که کشور در سالهای شوک نفتی (54 -- 1352) که درآمدهای کلانی به دست آورده بود، به کشورهای مختلف وام میداد و از سویی، به دلایلی وام میگرفت. نکته اینجاست که رژیم با شرایط سنگین و با بهره 120 در هزار وام میگرفت و سرمایه ملت و درآمد نفت را با بهره 6 در هزار به دیگر کشورها وام میداد.35 پس از اینکه درآمد نفت و صادرات نفت خام کم شد، مشکلات یکی پس از دیگری جامعه را با بحران مواجه کرد؛ اجرای سیاستهای دروازه باز باعث شد که واردات به 5 برابر صادرات برسد. برای اینکه ایران نقطه امنی باشد و سپر دفاعی امریکا در مقابل کمونیست محسوب شود، هزینههای نظامی نیز افزایش یافت. این وضعیت تنها باعث ثروتمندتر شدن عدهای محدود و فقیر شدن قشرعظیمی از جامعه شد.36
سیاستهای فریبکارانهای از جمله «انقلاب سفید» و «اصلاحات ارضی» نه تنها منافعی برای عامه مردم نداشت، بلکه عامل نفاق، تبعیض طبقاتی، فقر و مهاجرت بود. روند جاری در آن زمان به سمت وابستگی اقتصادی و سیاسی به غرب و به خصوص امریکا حرکت میکرد. به این ترتیب، بخش مهمی از درآمدهای نفتی صرف خرید مواد مصرفی و بخش مهم دیگر آن نیز صرف خرید تسلیحات میشد. آن زمان در اقتصاد ایران ظرفیتسازی نشده بود، به همین دلیل ارتکاب مفاسد مالی و سوءاستفادهها به شدت رواج داشت. نمونه بارز این مساله مدت انتظار کشتیهای پهلو گرفته برای تخلیه بار بود؛ چون آمادگی لازم وجود نداشت، ممکن بود تا 800 کشتی در صف انتظار برای تخلیه بار خود در نوبت بمانند و حتی گفته شده این انتظار گاهی تا 6 ماه طول میکشید، این مساله برای صاحب کشتی مسوولیتی نداشت و اگر کالا فاسدشدنی بود، طبق دستور آن را در دریا میریختند. فردوست این وضعیت را رویه دایمی توقف کشتیها در بندرعباس عنوان کرده است.37
فساد، رشوهخواری و سوءاستفادههای مالی به همراه ترویج عادات اجتماعی غیربومی و ارزشهای غیرسنتی طبقه حکومتی و دولتمردان باعث تنفر و پریشانی عموم ملت شده بود. این فساد با افزایش شدید قیمت نفت به اوج خود رسید، شاه و دولت دستنشانده همیشه میزان معینی فساد و رشوه را در میان مقامات ضروری میدانستند و به آن عمل میکردند. این وضعیت برای مردم و روحانیت مردمی غیرقابل تحمل بود؛ بنابراین اعتراضات مردمی و جرقههای انقلاب شعلهورتر شد.
در دورانی که رژیم پهلوی آخرین نفسهای حیات خود را میکشید، شاه فرار کرده و کشور را به حال خود واگذاشته بود، هر کس از وابستگان هر آنچه میخواست، میکرد؛ در این دوران کوتاه نیز مفاسد مالی بزرگ و سوءاستفادههای کلانی وجود داشت. از جمله در زمان دولت بختیار که دوره آن کوتاه بود، تلاش برای ارتکاب فساد با سرعت بیشتری صورت گرفت. بختیار به تنهایی حدود 60 میلیون تومان از هزینه سری نخستوزیریرا به نفع خود برداشت کرده بود و تنها 10 میلیون تومان را بابت باختهای خود در قمار پرداخته بود.38
با این حال، عمر رژیم فاسد پهلوی به سر آمد و این در حالی بود که تا به شدت در فساد فرو رفته بود. مردم دیگر تحمل چنین وضعیتی را نداشتند. رهبری دینی با همت مردم و پشتوانه الهی توانست بساط خاندان پهلوی را برچیند و با پیروزی انقلاب عمر آن را به سر آورد. به یقین یکی از علتهای اصلی بروز انقلاب اسلامی و پیروزی شکوهمند آن، وجود مفاسد مالی، رشوهخواری، حیف و میل اموال عمومی و سوءاستفادههای غیرقانونی دولتمردان و مقامات بالای رژیم سابق بود و به طوری که اشاره کردیم، اکثر صاحبنظران و اندیشمندان داخلی و خارجی بر این مساله تاکید دارند.
جمعبندی و نتیجه گیری
فساد در رژیم پهلوی به نهایت خود رسیده بود و میلیاردها دلار توسط عمال داخلی و حتی خارجی از طریق اعمال فاسد جابهجا میشد. حتی طبق برآوردی، میزان فساد صورت گرفته بین سالهای ---55 1352 حدود یک میلیارد دلار بود.39 این در حالی بود که دولتهای داخلی خود را مدعی و حامی مبارزه با فساد مالی و رشوهخواری معرفی میکردند و جالبتر اینکه دولت امریکا نیز از گستردگی مفاسد مالی در ایران ابراز نگرانی میکرد و کمکهای خود را به دولت --- تنها به صورت تبلیغات دروغین --- کم میکرد؛ در حالی که در فاصله سالهای ---57 1955 میزان کمکهای بلاعوض و وامهای دولت امریکا به ایران به طور متوسط در سال حدود 100 میلیون دلار بود.40
از طرفی در دوران سلطنت پهلوی اول و دوم، به افراد، گروهها و یا عواملی که بایستی در یک جامعه مدنی به مبارزه علیه مفاسد مالی و رسواگری عاملان آن بپردازند، اجازه فعالیت و ادامه حیات داده نمیشد. در یک جامعه مدنی، مطبوعات یکی از ارکان مبارزه با مفاسد مالی هستند؛ اما در رژیم پهلوی به جای مبارزه، خود سانسوری میکردند، آنها حق نداشتند انحرافی از رژیم پیدا کنند؛ سعی میکردند اعمال رژیم را توجیه کرده و از مخالفان، حوادث و جریانات واقعی سیاسی اسمی نبرند؛ چیزی نوشته میشد که مسالهای به وجود نیاورد. پنجه سانسور اجازه تبادل فکر نمیداد و محیط با خفقان کامل توسط عوامل جاسوس و ساواک حفظ میشد.
قوه قضاییه نیز که بایستی مستقل، آزاد و عادلانه عمل کند، وظیفه اصلی خود یعنی رسیدگی به جرایم، انحرافات و مفاسد را، فراموش کرده بود. با گذشت سالها چنان ضعیف شده بود که بیشتر دستورات مقامات قوه مجریه، دولتهای فاسد و ساواک بر آن حاکم بود؛ مشاغل کلیدی در اختیار اشخاص فاقد صلاحیت قرار داشت و محدودیتهای مختلف، کارایی قوه قضاییه را مختل کرده بود. بیشتر وزیران، مقامات دولتی و حکومتی و صاحبان نفوذ، قدرت و ثروت، با عنوان سرعت در کار به دخالت در امور قضایی میپرداختند. قضات و مسوولان قضایی اگر به دستورات و نکات تحمیلی دولت و ساواک توجه نمیکردند و با چند دفعه احضار و جلب تسلیم سازمان امنیت نمیشدند، بدون سرو صدا از کار کنار گذاشته میشدند. قضات و عاملان قضایی هم که بر سر کار بودند برای ارتقای مقام و عنوان، چاپلوسیهای بسیاری انجام میدادند و بسیاری از جنایات رژیم را تسهیل میکردند.
نبود احزاب مختلف و فعال نیز یکی از راههایی بود که فساد مالی را تسهیل میکرد. اگر حزبی شکل میگرفت و طبق وظیفه خود، به رسواسازی فاسدان میپرداخت، بلافاصله نابود شده و اجازه ادامه حیات پیدا نمیکرد. البته جالب است بدانیم که یک حزب مطرح وابسته وجود داشت با عنوان «حزب رستاخیز» که توسط شاه و خاندان پهلوی پایهریزی شد. علت تکحزبی بودن نیز مشکل سوءاستفادههای مالی بیان میشد، آنها ادعا میکردند تنها با حزب واحد این معضل رفع میشود. افراد و گروهها مجبور به عضویت در این حزب بودند و کسانی که امتناع میکردند، از حقوق اجتماعی خود محروم شده و گاهی حبس و شکنجه در انتظار آنان بود. حضرت امام(ره) با اعلامیهای صریح پرده از رسواییها و مفاسد صورت گرفته زیر لوای عضویت در حزب رستاخیز برداشتند و در 28 صفر 1395 هجری قمری، به شدت حزب را زیر سوال بردند؛ ایشان فرمودند: «اجبار مردم به تظاهر در موافقت و پایکوبی و جنجال در امری که مخالف خواسته آنهاست و اجبار ملت به ورود در حزب، نقض قانون اساسی است.» ایشان ورود افراد به این حزب را تحریم کردند.
بنابراین، میتوان گفت که رژیم سابق و وابستگان آن در فساد مالی و سوءاستفادههای بسیاری غوطهور شده بودند و هیچکس نمیتوانست به مقابله با آنها بپردازد؛ همگان مسخ شده و در خواب غفلت فرو رفته بودند. اما گذشت زمان مردم را بیدار کرد و روحانیت و مردم با تمسک به ریسمان الهی بساط فساد و ارتشأ رژیم را برچیدند. پیروزی انقلاب اسلامی ایران، رژیم پهلوی را با ابعاد و سیطره گسترده فسادش ابطال کرد. مقام معظم رهبری در توصیف وضعیت رژیم سابق چنین فرمودهاند: «رژیم پهلوی با نابودکردن کشاورزی ملی و وابسته کردن صنعت ناقص و معیوب و بازگذاشتن دست بیگانگان حریص و دورکردن دربار و غارت منابع نفتی و بذل و بخشش ثروت ملی به اربابان امریکایی و اروپایی و ویران کردن روستاها و تبدیل ایران به بازار کالاهای بیارزش خارجی و پیمانههای محصولات کشاورزی امریکا و برنامههای خائنانه دیگری از این قبیل، اقتدار کشور را دچار انحطاط مزمن و وابسته به اداره قدرتهای خارجی کرده و رگ حیات ملت را به دست دشمنان سپرده بود.»41 این بود که پایههای انقلاب شکل گرفت و با جدیت تمام به ثمر نشست.
اما سوال مهمی که شاید در اذهان باشد، این است که چرا در ایران بعد از انقلاب همچنان شاهد بروز مفاسد مالی هستیم؟ هر چند این بحث مجال دیگری را برای پاسخ دادن میطلبد،42 اما اشاراتی گذرا به این موضوع میکنیم. نخست اینکه به حمد الهی سران و مقامات طراز اول حکومتی از این مساله مبرا هستند و پیوسته در این خصوص گوشزدهایی میکنند. دیگر اینکه قوه قضاییه در ایران اسلامی مستقل و آزادانه عمل میکند و به شدت علیه مصادیق فساد مالی مبارزه میکند. سوم اینکه مطبوعات آزاد، جنبشهای دانشجویی و نیز تعدد احزاب و در یک کلام جامعه مدنی موجود، مجال جولان به فاسدان نمیدهد.
حال اگر فردی، گروهی و یا شخصیتی مرتکب اعمال فاسد شد، چندین بحث مطرح میشود؛ نخستین و مهمترین آن این است که ارزشهای اخلاقی و آموزههای معنوی و دینی در او کم اثر و یا بیاثر شدهاند و از طرفی وجدان خفته او توانایی بیدارکردن او را ندارد. اگر ارزشهای اخلاقی و دینی در جامعه پرفروغ باشد، شخص به خود اجازه ارتکاب مفاسد را نخواهد داد، چون در جامعه دینی کنترلهای درونی و بیرونی نقش اصلی خود را به خوبی ایفا میکنند. نکته دیگر اینکه شاید علت اصلی ارتکاب مفاسد، فقر و اقتصاد نوپای کشور باشد که با توجه به جوانی انقلاب، رفتهرفته سایه شوم وابستگی سیاسی و اقتصادی رخت بربسته و اقتصاد داخلی با تکیه بر مردم و خداوند متعال شکوفاتر میشود. سومین بحث نیز آن است که علت برخی از مفاسد در عدم شفافیت قوانین و یا تعدد آنهاست که بایستی در اینخصوص نیز اقداماتی اساسی صورت گیرد. چهارمین توضیح اینکه بسیاری از مفاسد مالی صورت گرفته ممکن است ریشه خارجی داشته باشند و توسط بیگانگان و دشمنان حمایت و پشتیبانی شوند؛ دشمن انقلاب سعی بسیار دارد با توسل به ترفندهای گوناگون جو فاسدی را در داخل رواج دهد. لازم است ریشههای این نفوذ به خوبی شناخته و به طور کامل از بین برود و نیز عاملان فاسد و وابسته، رسوا شوند.
تمامی هموغم مسوولان حکومتی و دولتمردان مملکتی با ارائه قوانین و دستورالعملهای مختلفی، از جمله تشکیل مستمر جلسات ستاد مبارزه با فساد مالی و نیز تصویب قانون پولشویی و غیره، بر این است که مصادیق فساد از جامعه اسلامی رخت بربندد، چرا که جامعه اسلامی ما دنبالهروی حکومت دینی و جامعه علوی است. شایسته آن که هدف اصلی مردم و مسوولان در راستای کمکردن فاصله طولانی با جامعه آرمانی علوی باشد و البته این، کاری بس عظیم و بزرگ است بنا به فرموده مقام معظم رهبری، «مهمترین بخش انجام اصلاحات در کشور ما بایستی مبارزه با فقر، فساد و تبعیض باشد.»
پی نوشتها:
-1- ر.ک. به: فریدون هویدا، سقوط شاه، ترجمه ح.1. مهران، انتشارات اطلاعات، تهران، 1365، ص 9.
-2- ر.ک. به: مهدی رهبری، اقتصاد و انقلاب اسلامی ایران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران، 1379، ص 291.
-3- نمونههایی از این نظرات را در منابع زیر جستوجو کنید؛ نیکی آر. کدی، ریشههای انقلاب ایران، ترجمه عبدالرحیم گواهی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ دوم، تهران، 1375؛ همچنین: سایروس ونس و برژینسکی، توطئه در ایران، ترجمه محمود مشرقی، انتشارات هفته، تهران، 1362، و نیز: فرد هالیدی، دیکتاتوری و توسعه سرمایهداری در ایران، ترجمه فضلالله نیکآیین، انتشارات امیرکبیر، تهران، 1358.
-4- سقوط شاه، ص 92.
-5- این بحث، نظر آنتونی پارسونز است که در خاطرات خود در دوران سفارت خود (سفیر کبیر انگلیس) آورده است:
.28,9791-47915, London, 4891, PP. 1Anthony Parsons, The Pride and the Fall: Iran
-6- مثالی در این زمینه را در کتاب زیر ببینید: حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، انتشارات اطلاعات، تهران، 1374، جلد اول، ص 572.
-7- برای ملاحظه برخی از نمونههای فساد مالی در ایران قدیم، ر.ک. به: حسن دادگر، فساد مالی: زمینهها، عوامل و راهکارهای خلاصی، به سفارش کانون اندیشه جوان پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، انتشارات موسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، در دست چاپ
-8- در تاریخ میخوانیم که دستور داده شد دور سر حاکم خراسان را خمیر بگیرند و سرب مذاب در آن بریزند، تا او مجبور شود جواهرات نادری را به آغامحمدخان قاجار بدهد؛ ر.ک. به: سیدجلالالدین مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ ششم، تابستان 1375، جلد اول، ص 23.
-9- ر.ک. به: تاریخ تمدن ویل دورانت، ترجمه گروهی از نویسندگان، انتشارات اسلامی، تهران، 1365، جلد ششم، ص 842.
-10- مثالهایی در اینباره را در ماخذ زیر ببینید: مهدی بامداد، شرح حال رجال ایران، انتشارات زوار، تهران، بیتا، جلد اول، صص 209 و 514.
-11- ر.ک. به: ناظمالاسلام کرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان، تهران، بدون ناشر، 1357، جلد اول، ص 127.
-12- برای بررسیهای بیشتر در این زمینه، ر.ک. به: مرتضی راوندی، تاریخ اجتماعی ایران، انتشارات امیرکبیر، تهران، 1359، جلد چهارم، صص 130 و 849. جلد دوم، صص --497 --498 514،
-13- همچنین در تاریخ آمده که وقتی ناصرالدین شاه دستور قتل امیرکبیر را صادر کرد، با نقشه قبلی و حیله اطرافیان، در حال معاشقه با یکی از زنان خود بوده است و اطرافیان با این ترفند، مانع بزرگ خود را که همانا امیرکبیر بود از میان برداشتند؛ ر.ک. به: تاریخ سیاسی معاصر ایران، جلد اول، صص ---54 59.
-14- ر.ک. به: ژولیان بارییر، اقتصاد ایران (---1349 1279)، ترجمه مرکز تحقیقات تخصصی حسابداری و حسابرسی، انتشارات سازمان صنایع ملی و سازمان برنامه، تهران، 1363، ص 197.
-15- مرگ آنها توسط آمپول هوا و یا ماندن در سلولهایی پر از شپش آلوده به تیفوس شکل میگرفت که به طور کامل مرگی طبیعی وانمود میشد؛ ر.ک. به: تاریخ سیاسی معاصر ایران، جلد اول، صص ---271 270.
-16- تاریخ سیاسی معاصر ایران، جلد اول، ص 297.
-17- کانون اندیشه دانشجوی مسلمان دانشگاه صنعتی امیرکبیر، فساد مالی در حاکمیت، انتشارات موسسه فرهنگی خانه خرد، قم، 1380، ص 58.
-18- فردوست در کتاب ظهور و سقوط سلطنت پهلوی به تفصیل در اینباره سخن گفته است؛ از جمله در این کتاب آمده که ممکن بود برای یک معشوقه یک میلیون تومان هم بدهد و اگر زیبا و باارزش بود، در ماه 10 میلیون در قالب جواهرات قیمتی به او رشوه میداد. برای بررسیهای بیشتر، ر.ک. به: ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، جلد اول، صص 48، 50، 216، 226، 262، 265.
-19- واحد مطالعات و تحقیقات اسلامی سازمان اوقاف و امور خیریه، رشوه: پدیده شوم اجتماعی، انتشارات اسوه، تهران، 1375، ص 190.
-20- برای ملاحظه موارد بیشتر، ر.ک. به: غلامرضا نجاتی، تاریخ سیاسی بیست و پنج ساله ایران، موسسه خدمات فرهنگی رسا، تهران، 1377، جلد اول، صص 536، 539، 546، 547.
-21- ر.ک. به: ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، جلد اول، صص 573 و 572.
-22- یراوند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمه کاظم فیروزمندی و دیگران، چاپ سوم، نشر مرکز، تهران، 1379، ص 400.
-23- توضیح اینکه این میزان تنها داراییها و سرمایههای داخلی آنان بود و میزان پولهای سرمایهگذاری شده در خارج و بانکهای خارجی را اگر به این داراییها بیفزاییم، در تصور نمیگنجد، ر.ک. به: ماخذ زیر:
.25-588255-258Iran: The Illusion of Power, St. Martion,s, Newyork, 0891, PP. ؛Robert Graham
-24- به منظور بررسیهای بیشتر، ر.ک. به: ایران بین دو انقلاب، ص 401؛ همچنین: سقوط شاه، ص 147؛ و نیز: محمد حسنین هیکل، ایران، روایتی که ناگفته ماند، ترجمه حمید احمدی، نشر الهام، تهران، بیتا، صص 175،---214 216.
-25- احمدعلی مسعودانصاری، من و خاندان پهلوی، تنظیم و نوشته محمد برقعی و حسین سرافراز، نشر پیکان،تهران، 1376، چاپ پنجم، ص 116.
-26- ر.ک. به: ماروین زونیس، شکست شاهانه، ترجمه عباس مخبر، انتشارات طرح نو، چاپ دوم، تهران، زمستان 1370، صص ---126 124.
-27- تاریخ سیاسی معاصر ایران، جلد اول، ص 166.
-28- ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، صص ---238 231.
-29- از دیگر کسانی که در این امر فعالیت داشت، محمودرضا --- یکی از برادران شاه --- بود که به او اجازه داده بودند در امر کشت تریاک و فروش محصولات افیونی فعالیت داشته باشد؛ ر.ک. به: سقوط شاه، ص 94.
-30- وقتی در زمان نخستوزیری هویدا از او پرسیده میشود که چرا با تجار فاسد مبارزه نمیکنید، میگوید: «چه فایده! چون آب از سرچشمه گلآلود است و اگر قصد مبارزه با این مفسدین باشد، باید از بالا شروع کرد و اول از همه شاه، خانواده و اطرافیانش را به محاکمه کشید. اگر هر کار دیگری هم غیر از این انجام شود، بینتیجه است»؛ سقوط شاه، ص 90.
-31- تاریخ سیاسی بیست و پنج ساله ایران، جلد دوم، ص 14.
-32- ر.ک. به: حسن دادگر، ارزیابی رابطه با امریکا از دیدگاه اقتصادی، به سفارش کانون اندیشه جوان پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، موسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، تهران، 1381، صص 35، 75، 76.
همچنین در تاریخ آمده که: «در اوج بحران اقتصادی کشور، در سال 1355 مبلغ 12 میلیارد دلار از امریکا سلاح خریداری شد؛ بین سالهای ---56 1350 حدود 20 درصد درآمدهای نفتی صرف خرید تسلیحات شد که تقریبا نیمی از سلاحهای فروخته شده امریکا به تمامی دنیای خارج را شامل میگشت.» جان فوران، تاریخ تحولات اجتماعی ایران، ترجمه احمد تدین، موسسه خدمات فرهنگی رسا، تهران، 1377، ص 512. -33- برای بررسیهای بیشتر، ر.ک. به: ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، جلد اول، ص 271.
-34- ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، جلد اول، ص 266.
-35- ر.ک. به: تاریخ سیاسی معاصر ایران، جلد اول، ص 185.
-36- ر.ک. به: اقتصاد و انقلاب اسلامی، ص 212؛ همچنین: تاریخ سیاسی معاصر ایران، جلد اول، صص 590 -- 589.
-37- ر.ک. به: ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، جلداول، ص 275.
-38- برای بررسی بیشتر و مشاهده نمونههایی از این دست، ر.ک. به: خاطرات فردوست در کتاب ظهور و سقوط سلطنت پهلوی که در دو جلد گردآوری شده است.
-39- ر.ک. به: ایران بین دو انقلاب، ص 411، به نقل از ماخذ زیر:
.33-34"The Crisis in Iran", Armed Forces Journal International, January 9791, PP. ؛A. Mansur
-40- این مطلب را «مارلو» سفیر امریکا در ایران بیان داشته است؛ ر.ک. به:
.119Iran: A Short Political Guid, Pall Mall, London, 3691, P. ؛J. Mrlow
41- پیام مقام معظم رهبری به مناسبت بیستمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی ایران، روزنامه جمهوری اسلامی، موزخ 24/11/1377، ص 2.
-42- نگارنده در کتابی با عنوان «فساد مالی: زمینهها، عوامل و راهکارهای خلاصی» به تفصیل در اینباره بحث کرده است .این کتاب که در دست چاپ است، میتواند به این سوال پاسخی مقتضی بدهد.
حاکمان قاجار برای پرشدن خزانه دولت، هر ساله حکام ایالات را تغییر میدادند و از این انتصابات رشوههای فراوانی میگرفتند. حاکمان محلی نیز کارهای اداری را به اشخاص متمول میفروختند و از این راه بر اموال عمومی قیمومیت داشته و چپاولهای بسیار میکردند.
دستیازی به اموال عمومی و حیف و میل بیتالمال، در راه خوشگذرانی و عشرت شاهان قاجار صرف میگردید.
رضاشاه با تصرف اموال و املاک مردم، بزرگترین مالک ایران شده بود و تمام چرخهای حیاتی کشور را در جهت منافع شخصی خود به حرکت درمیآورد. مرگ در انتظار کسانی بود که حاضر نبودند املاک خود را تقدیم شاه کنند.
در تاریخ آمده است: «اداره سیصد شغل سطح بالای مملکتی فقط در اختیار 70 الی 80 نفر از سیاستمداران قدیمی و بانفوذ بود که به جز چند مورد، سن همه آنها از 50 و یا 60 سال بیشتر بود.»
از آن جا که خود دولت نیز فاسد بود، نمیتوانست در مقابل فساد مقامات و صاحبان قدرت و نفوذکاری انجام دهد و وقتی دولتمردان ادعای مبارزه با فساد مالی را میکردند، به سراغ چند تاجر، بازاری و یا کارمند دون پایه رفته و آنها را محاکمه میکردند
شاه تنها در یک معامله با شرکتهای اسلحهسازی امریکایی حدود 5/3 میلیارد دلار رشوه گرفته بود.
برپایی مجالس عیش و نوش، جشنها و مهمانیهای بسیار و پرخرج از دیگر مواردی بود که هر یک از اعضای خاندان سلطنت و وابستگان به میل خود انجام میدادند. هزینه تمام این مجالس پرخرج از بودجههای مملکتی و خزانه عمومی تامین میشدند.
ارتش ایران دارای سلاحهایی بود که حتی نیروهای نظامی امریکا هم به آنها مجهز نبودند و برخی از آنها برای ارتش امریکا گران تشخیص داده شده بود.
سیاستهای فریبکارانهای از جمله «انقلاب سفید» و «اصلاحات ارضی» نه تنها منافعی برای عامه مردم نداشت، بلکه عامل نفاق، تبعیض طبقاتی، فقر و مهاجرت بود.
بختیار به تنهایی حدود 60 میلیون تومان از هزینه سری نخستوزیریرا به نفع خود برداشت کرده بود و تنها 10 میلیون تومان را بابت باختهای خود در قمار پرداخته بود.
منبع : زمانه ـ ماهنامه اندیشه و تاریخ سیاسی ایران معاصر
تاریخ معاصر ایران!!!
مقدمه
پرداختن به گذشته کشوری با ریشه چون ایران با زیر و بم هایش امری است که دقت و فراست بسیار می طلبد و طوماری است صد من که در این نوشتار نمی گنجد، اما در آستانه سی و یکمین سالگرد وقوع انقلاب اسلامی مختصر نگاهی به تاریخ ایران، هم عاملی برای تامل است و رهایی از غفلت و غرور و هم چراغی برای آینده، بدون تردید راه دستیابی به افق های ترسیم شده نظیر ایران 1404 با آموختن از درس های ارزشمند تاریخ هموار می گردد. مطلب ذیل نیز با چنین هدفی تدوین گردیده است و سعی نموده به اختصار سیر تاریخی رخدادهای ایران را با تمرکز بر روابط خارجی از تاسیس دولت شیعی صفوی تا انقلاب اسلامی ایران بیان نماید.
هنگامی که دولت متزلزل ساسانی با حمله اعراب مسلمان فروپاشید، حکومت اعراب و مفاهیم اسلامی بینش و نگرش جدیدی را وارد کشور نمود، ایرانیان با هویت تازه ای عجین شدند که به مرور در لایه های جامعه نفوذ کرد اما فقدان حکومت مقتدر مرکزی، دردی بود که سالیان طولانی ( حدود 900 سال ) جامعه ایران را گرفتار کرد. این دوران تقریباً با قرون وسطای غرب و عصر ظلمت و تاریکی همزمان است، یعنی دوره ای که مسلمانان دست بالا را در نظام آن زمان داشتند. اما با فروپاشی امپراطوری روم شرقی به دست سلطان محمد فاتح در سال 1453 میلادی و شکل گیری رنسانس، دوره جدیدی شکل گرفت که با تحولات چشمگیر علمی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی همراه بود و آغاز گر جهش غرب به شمار می رود. همزمان با شروع حرکت غرب، مسلمانان به تدریج سرعت پیشین خود را از دست دادند و این ایام مقارن با شکل گیری دولت متمرکزی به نام صفوی در ایران است و آغاز گر وحدت و تحول داخلی ایران قلمداد می شود. آغازی که به یکی از بزرگترین رویدادهای قرن بیستم یعنی انقلاب اسلامی متاثر از فرهنگ شیعه تبدیل شد. انقلابی که در فرایند تحولات عظیم سیاسی، اجتماعی و فرهنگی قرن بیستم از مهمترین انقلاب های تعیین کننده و تاثیر گذاری است که آثار آن نه تنها در مرزهای داخلی ایران که در حوزه های منطقه ای و بین المللی مشهود است.
سلسله صفوی
با حمله اعراب به ایران و شکست یزدگرد سوم آخرین پادشاه ساسانی و مرگ وی در سال 652 میلادی، ایرانیان از داشتن دولتی متمرکز محروم ماندند، تا اینکه در سال 1501 م ( 880 شمسی ) تحولی بزرگ به وقوع پیوست و آن هم تشکیل دولت صفوی بود. پیدایش این دولت که باید آن را سرآغاز عصر تازه ای در حیات سیاسی و مذهبی ایران دانست موجب گردید استقلال ایران بر اساس مذهب رسمی تشیع و یک سازمان اداری بالنسبه متمرکز، تامین گردد. تاسیس و استقرار این دولت زمینه ای را فراهم ساخت تا خلاقیت های فرهنگی تداوم و امکان تجلی و رشد یابد.
شاه اسماعیل صفوی دولت صفوی را بنیان نهاد و مذهب شیعه دوازده امامی را مذهب رسمی ایران اعلام کرد و به جنگ ترکان عثمانی رفت که به علت عدم برخورداری از سلاحهای روز آن زمان در چالدران شکست خورد، پادشاه بعدی شاه تهماسب بود که دولت را تثبیت نمود و در دوران او، آرامشی که در سایه صلح با عثمانی فراهم آمده بود ایران را فرا گرفت و اقتدار دهنده به این سلسله همانا شاه عباس است که با کمک انگلیسی ها تجهیزات مدرن جنگی آن زمان یعنی توپ و تفنگ را ساخت و در جنگ با عثمانی انتقام شکست چالدران را از آنان گرفت و با پیروزی بر این امپراطوری، افتخاری را نصیب ایرانیان نمود. اما پس از این سه تن، بی کفایتی ها تداوم یافت تا قدرت به آخرین سلطان کشور یکپارچه صفوی یعنی شاه سلطان حسین رسید و او تاج و تخت را تقدیم محمود افغان نمود.
سلسله افشاریه
سقوط اصفهان به دست افغان ها بهانه خوبی به دست سرکشان داخلی و مدعیان خارجی ایران داد تا هر یک از گوشه ای سر برآوردند و کشور را به هرج و مرج طولانی مبتلا کنند. نادر نیز در راس گروهی در خدمت شاهزاده سرگردان صفوی ( تهماسب میرزا ) که در جستجوی یاران و همراهان فداکاری بود، قرار گرفت و عزم نجات ایران کرد. او افغان ها را بیرون راند و قدرت را مجدداً به خاندان صفوی سپرد اما اقدام خود سرانه شاه صفوی و جنگ با عثمانی و شکست در این جنگ باعث شد نادر او را خلع و نیابت سلطنت را بر عهده گیرد و در نهایت سلطنت ایران در دشت مغان به او سپرده شد. نادر که با رشادت های خود روس ها را بیرون کرده، عثمانی ها را سر جای خود نشانده بود و قندهار، خوارزم و بخارا را تسخیر نمود و توانسته بود دهلی را تصرف کند درنهایت به واسطه تندخویی با سپاهیانش پس از 12 سال سلطنت که حاصل آن لشکرکشی به نواحی مختلف بود، در خراسان به قتل رسید و با قتل او مجدداً سپاه مقتدر ایران از هم پاشید و جنگ و درگیری کشور را فرا گرفت و جانشینان وی نیز دوام چندانی نیافتند.درمجموع سلسله افشاریه با عمر کوتاه خود نوید بخش احیای وسعت باستانی ایران زمین و بازیابی قدرت ایران بود، دوره ای که نظام اقتصادی و کشاورزی بهبود یافت و نقش ارتش در ایجاد امنیت مشهود بود و به لحاظ مناسبات خارجی نیز از اهمیت شایان ذکری در تاریخ ایران برخوردار است.
سلسله زندیه
کریم خان زند از سرداران سپاه نادر، پایه گذار سلسله زندیه محسوب می شود. دوران حکومت وی در شیراز را باید نعمتی برای مردم ایران شمرد، چرا که توانست طعم آسایش و امنیت را پس از قریب پنجاه سال ناآرامی و جنگهای مستمر به هموطنان خود بچشاند. به طور کلی، دوران تقریباً پنجاه ساله زندیه عصر کشمکش های داخلی بود و مدعیان خارجی را یارا و اندیشه آن نبود که به ایران تجاوز کنند. تنها جنگ وی با عثمانی و نتیجه آن فتح بصره بود. سرحدات کشور نیز از هر جهت در اختیار دودمان های ایرانی قرار داشت. انقلاب صنعتی، جنگ های فرانسه و انگلیس، انقلاب استقلال آمریکا و انقلاب کبیر فرانسه اهم رویدادهای متقارن با سلسله زندیه است. پس از مرگ کریمخان بازهم جنگ و درگیری و کشمکش بر سر قدرت آغاز گردید و در نهایت حکومت به لطفعلی خان زند رسید که او نیز به دست آقامحمدخان قاجار کشته شد. آغاز دوره صفویه تا پایان زندیه مقارن با قرون جدید در تمدن غرب است که با اصلاح مذهب، پیشرفت علوم، انقلاب صنعتی و شکل گیری دولتهای جدید و قدرتمند و تحولات مختلف همراه بوده است و از این زمان به بعد شاهد حضور گسترده قدرت های اروپایی در کشورمان هستیم.
سلسله قاجاریه
دوران قارجاریه که پس از زندیان قدرت را بر دست گرفتند اهمیت بسیاری در تاریخ ایران دارد، عدم درک تحولات نظام بین الملل و سیاست های قدرت های بزرگ و عدم آشنایی با مقدورات و محذورات باعث شد ایران به سرعت مراتب افول را طی کند و کشوری که زمانی قدرت برتر جهانی محسوب می شد به یک قدرت دست دوم تبدیل گردد.
پس از مرگ کریم خان، طایفه ترک قاجار با شکل دادن سپاهی منظم به سرکردگی آقا محمد خان و با از میان برداشتن رقیبان سلطنت، سلسله قاجاریه را بنیان نهاده و تهران را به پایتختی برگزیدند. اما ایران در پهنه سیاست جهانی با نفوذ و سلطه طلبی روسیه تزاری و بریتانیای کبیر رو به رو شد که طی یک صد سال، اوضاع جامعه را در تمامی زمینه ها دگرگون کرد. آقا محمد خان که درگیر نظم داخلی بود پس از تثبیت اوضاع به گرجستان رفت که در دومین سفر به دست دو تن از خدمتکاران خود به قتل رسید. کشته شدن آقا محمد خان آشفتگی هایی را در داخل بوجود آورد و سلطنت فتحعلی شاه و تسلط بیگانگان را در پی داشت.
در دوران فتحعلی شاه ناآگاه، جنگهای ایران و روس اتفاق افتاد که حاصل آن چیزی جز از دست رفتن بخش های وسیعی از ایران متعاقب قراردادهای گلستان و ترکمنچای نبود. دوره ای که با قدرت گرفتن ناپلئون بناپارت در فرانسه همراه بود. از دوره قاجار است که با آشکار شدن ضعف های ایران و ناتوانی پادشاهان، همواره صحبت از استمداد از نیروهای بیگانه مطرح می شود و نتیجه آن نفوذ روسیه، فرانسه و انگلیس در ایران است.
با مرگ فتحعلی شاه، محمد میرزا فرزند عباس میرزا به سلطنت رسید، دوران وی مقارن با تعیین مرزها با عثمانی و لشکر کشی به هرات است که با مخالفت و تهدید دولت انگلیس ناتمام ماند. پس از مرگ وی دوران سلطنت پنجاه ساله ناصر الدین میرزا آغاز شد که از مشخصات آن،حضور قدرتمند امیرکبیر در مقام صدرات است که با سعایت مخالفان در فین کاشان به قتل رسید. با کنار رفتن امیر، مجدداً اوضاع به هم ریخت که حاصل آن جدا شدن افغانستان برای همیشه از ایران بود و عصر اعطای امتیازات به بیگانگان آغاز گشت. امتیازات رویتر و امتیاز توتون و تنباکو از جمله امتیازات دوره ناصر الدین شاه به شمار می رود که حاصلی جز تضعیف ایران به همراه نداشت و در نهایت نیز با گسترش نارضایتی ها، میرزا رضای کرمانی به زندگی این شاه قاجار خاتمه داد.
با مرگ ناصر الدین شاه، فرزند بیمار وی مظفر الدین شاه به تهران آمد و بر تخت نشست، دوره ای که تحت تاثیر تفکرات جدید در غرب، زمینه را برای تاسیس حکومت مشروطه سلطنتی هموار نمود و سرانجام فرمان مشروطیت در 14 مرداد 1285 شمسی به دست مظفرالدین شاه امضا شد و انتخابات صورت پذیرفت و نمایندگان به تدوین قانون اساسی پرداختند. حرکتی که سرآغاز جدی در توسعه ایران به شمار می رود، بدین ترتیب می توان ایران را جز معدود کشورهای خارج از جهان غرب دانست که قرن بیستم را با درد توسعه آغاز نمود.
پس از امضای قانون اساسی توسط مظفر الدین شاه و مرگ وی، محمد علی میرزا به سلطنت رسید که خود آغازی برای مخالفت با مشروطه شد و اوج آن به توپ بستن مجلس و انحلال آن است. در زمان محمد علی شاه ما شاهد استخراج نفت از مسجد سلیمان هستیم، پدیده ای که آینده ایران را رقم زد و آغاز حرکت های آزادی خواهانه در شهرهای مختلف که در نهایت با فتح تهران توسط مشروطه خواهان، پادشاه از سلطنت خلع گردید و احمدشاه دوازده ساله در دوره ای که تجربه نقش اصلی را در راهبری جامعه داشت و در برهه ای از زمان که اروپا در صلح مسلح به سر می برد، به جای پدر بر تخت نشست.
احمد شاه کوچک که هنوز به سن قانونی نرسیده بود نظاره گر حکومت شد و نایب السطنه زمام امور را بر دست گرفت تا اینکه احمد شاه در سال 1293 ه.ش (1914م) یعنی مقارن جنگ جهانی اول رسماًٌ تاجگذاری نمود اما اوضاع در داخل و درعرصه بین الملل آرام نبود. رقابت قدرت های اروپایی بر سر بازارهای جدید به اوج خود رسیده بود که سرانجامی جز جنگ اول جهانی نداشت و ایران علیرغم بیطرفی، درگیر بازی قدرت های بزرگ شد و به گرداب جنگ افتاد. با خاتمه جنگ در سال 1918میلادی و متعاقب انقلاب روسیه در سال 1917، ایران برای مدت کوتاهی از سیاستهای استعماری روسیه خلاص شد و انگلستان یکه تاز عرصه داخلی گردید و بدین ترتیب سیاست این دولت استعمار گر بر تقویت یک دولت متمرکز وابسته قرار گرفت، بنابراین با فشار انگلیس کودتای سوم اسفند 1299 شکل گرفت و برای اولین بار نام رضا خان بطور جدی مطرح گشت.
سلسله پهلوی
به تدریج با حمایت انگلیس، زمینه برای رشد رضاخان فراهم گردید و در نهایت سلسله قاجاریه در سال 1304منحل و دوران پهلوی شکل گرفت. هنگامی که رضا شاه قدرت را بر دست گرفت جهان به واسطه واقع شدن در میان دو جنگ جهانی از آرامش نسبی برخوردار بود و رضا شاه توانست همگام با سیاست انگلیس در ایران و با انزوای روسیه، برخی از اصلاحات را به انجام رساند، هرچند برخی از آنها زمینه ساز توسعه گردید اما اعمال باورهای مخالف با فرهنگ ایرانی-اسلامی، زمینه ساز مخالفت هایی از جمله ازطرف آیت ا... مدرس شد. در عرصه روابط خارجی نیز به مانند دوران قاجار، جستجو برای واردکردن نیروی سومی در کشور به منظور کاهش نفوذ شوروی و انگلیس در ایران تداوم یافت و در این راه رضا شاه به آلمان تازه قدرت یافته متوسل شد و روابط خود را با این کشور گسترش داد، اما انگلیس و شوروی چنین امری را برنتافتند و با آغاز جنگ جهانی دوم و باز هم علیرغم اعلام بیطرفی، ایران در روز سوم شهریور 1320 به اشغال درآمد و فرجام رضا شاه نیز تبعید به جزیره موریس وانتقال قدرت به فرزندش بود.
با کنار رفتن رضا شاه، حکومت 37 ساله فرزندش محمد رضا آغاز شد. بطور کلی دوران پهلوی دوم را به سه بخش می توان تقسیم نمود. دوره اول که سالهای 1320 تا 1332 را شامل می شود با موضوع عدم خروج نیروهای شوروی پس از اتمام جنگ جهانی و اعلام استقلال آذربایجان مواجه هستیم که در نهایت با اولتیماتوم ترومن رئیس جمهور وقت آمریکا و حسن تدبیر قوام، ختم به خیر شد. در این دوره زمانی نقش شاه کمرنگ است، مخالفت چندانی با فعالیت حزبی و سیاسی در کشور وجود ندارد و نشریات از آزادی نسبی بر خوردارند. با آشکار شدن عزم ایرانیان برای ملی نمودن صنعت نفت تنش ها در داخل و در عرصه روابط خارجی فزونی یافت و در دوران نخست وزیری محمد مصدق به اوج خود رسید و با ملی شدن صنعت نفت در سال 1329 پس از سالها شکست، ایرانیان طعم شیرین وحدت و پیروزی را چشیدند. اما این شیرینی دیری نپایید و با بروز اختلاف در میان رهبرانی چون مصدق و آیت ا... کاشانی و با طرح و حمایت سازمان مخفی اطلاعات بریتانیا و سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا در 28 مرداد 1332 کودتایی علیه دولت وقت انجام شد که موجب برکناری دولت دکتر مصدق، بازگشت شاه، نفوذ آمریکا در ایران و آغاز سلطنت مطلقه محمدرضا گردید و فعالیت بسیاری از احزاب کشور، روزنامه ها و نشریات به شدت تحت فشار و سانسور قرار گرفت.
دوره دوم که از سال 1332 تا 1342 را در بر دارد، دوره ای است که ایران رسماً در بلوک غرب قرار گرفت و شاه شخصاً کنترل سیاست خارجی را برعهده داشت. موقعیت استراتژیک ایران در جنگ سرد باعث شد تا ایران جایگاه ویژه ای کسب نماید و این بار نیز در جستجوی نیروی سوم برای رهایی از انگلیس و شوروی، ایالات متحده برگزیده شد. ایران به عضویت پیمان بغداد درآمد و موافقتنامه امنیتی بین ایران و آمریکا به امضا رسید. با روی کار آمدن کندی و سیاست وی مبنی بر انتقاد از رژیم خودکامه ایران و برای جلوگیری از قیام های مردمی، شاه مجبور به اصلاحاتی شد، که آنرا انقلاب سفید یا انقلاب شاه و مردم نامیدند اما بدبینی نسبت به نیات رژیم و ضعف در اجرا زمینه را برای افزایش اعتراضات فراهم نمود که منجر به قیام 15 خرداد 1342 گردید.
دوره سوم از سال 1342 تا 1357 را در بر دارد، دوره ای که شاه به عنوان یک قدرت مطلق و جاه طلب به ایفای نقش پرداخت، دوره ای که ایران تحت تاثیر مدرنیته غرب تغییرات ظاهری بسیاری را تجربه کرد. ناسیونالیسم، باستان گرایی و تجدد گرایی از جمله محور های مورد تمرکز دوران پهلوی دوم است. این بخش از تاریخ ایران به شدت تحت تاثیر افکار شاه، افزایش بهای نفت و سیستم نظام بین الملل قرار دارد. با روی کار آمدن نیکسون عملاً برقراری امنیت در منطقه به کشورهای وابسته به آمریکا تفویض شد چرا که با شکست آمریکا در ویتنام اتخاذ چنین سیاستی می توانست منافع آمریکا را در اقصی نقاط جهان بدون دخالت مستقیم تامین نماید و شاه توانست با استفاده از افزایش بهای نفت و نظر موافق آمریکا، ایران را به لحاظ نظامی تجهیز و به ژاندارم منطقه تبدیل کند، اما نزدیکی به آمریکا، حکومت مطلقه و استبدادی و انجام اصلاحات آمریکایی و عدم توجه به وضعیت مردم، نارضایتی ها را افزایش داد و کم کم حذف شاه نقطه مشترک مبارزات گروه های مختلف سیاسی شد و در این بین کسی که رهبری اعتراضات را برعهده داشت روحانی شیعه به نام سید روحالله خمینی بود که از دهه چهل با سخنرانی و اقدامات خود در صف مقدم مبارزه علیه استبداد شاهی قرار گرفت و تهدید، زندان و تبعید نیز نتوانست جلوی مبارزات او را بگیرد. در سال 1356 با انتخاب کارتر به ریاست جمهوری آمریکا، شاه برای باز کردن فضای سیاسی در ایران تحت فشار قرار گرفت و فرصت لازم برای فعالیت مخالفان رژیم بیشتر مهیا گردید بعلاوه اینکه رهبری قدرتمند جریان مخالفت ها را هدایت می نمود. در مجموع تقلید و اقتباس از پوسته بیرونی و ظاهری تمدن غرب بدون توجه به تحولات تاریخی و زیرساختهای جامعه غربی و برداشت سطحی از مدرنیسم و تلاش برای اجرای آن در ایران بدون لحاظ نمودن پیشینه فرهنگی و مذهبی، گسترش شکاف طبقاتی و افزایش ظلم و ستم، ضعف های متعدد ساختاری و کارکردی رژیم و فقدان مشروعیت، زمینه ساز فروپاشی نظام پادشاهی شد و با آغاز سال 1357 اعتصابات سراسری کشور را فرا گرفت، حکومت قادر به مدیریت بحران نبود، خشونت های حکومت هم نتیجه نداد و تغییرات پیاپی در دولت نیز کارساز نگردید. در اواسط دی ماه 1357 قدرت های بزرگ در کنفرانس گوادلوپ واقعیت ناتوانی و عدم استمرار حکومت شاه را پذیرفتند، در 26 دی ایرانیان فرار شاه راجشن گرفتند، در 12 بهمن 1357 امام خمینی پس از پانزده سال تبعید به ایران بازگشت و بدینگونه رژیم پهلوی در 22 بهمن فروپاشید و نظام جدیدی تحت عنوان جمهوری اسلامی ایران بر پایه استقلال خواهی به رهبری امام خمینی شکل گرفت. انقلابی که با الهام از اندیشه های مذهبی و با تکیه بر توان داخلی و اراده مردمی به وقوع پیوست و زمینه ساز تغییرات وسیع در زمینه های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی واجتماعی گردید و حوزه های مختلف منطقه ای و بین المللی را تحت تاثیر خود قرار داد و بارقه های امید را در دل ایرانیان شعله ور ساخت.
بهره کلام
مطالعه تاریخ ایران هرچند با جذابیت های خاص خود همراه است، اما تاسف از سیاست های غلط دولتمردان و عدم استنباط صحیح آنان از عینیات جامعه همواره در مطالعه تاریخ با ما بوده است. بدون شک یکی از زیبایی های مطالعه تاریخ ایجاد پرسش در ذهن مخاطب است از جمله اینکه چه شد که ایران ابرقدرت دوران هخامنشی مراتب افول را طی کرد، سوالی که هرکس به فرا خور ظن خود به آن پاسخ داده است.
اما مساله مهم در مطالعات تاریخی، نگاه به سیر تطور آن است، تاریخ به مانند یک رود است که از کوهسار سرچشمه می گیرد و تا به مقصد برسد با فراز و نشیب های بسیاری همراه است، در نتیجه نگاه تحلیل گر می بایست به کل این رود باشد و برخورد مقطعی و موردی با تاریخ نتیجه معتبری به همراه نمی آورد. این امر حقیقت دارد است که انسان ها به لحاظ روانی بخش هایی از گذشته خود را مطلوب نمی شمارند و مایل به بازخوانی آن نیستند اما چه توان کرد که نیازمند گذشته ایم و راه فراری از آن نیست و تنها می توان با آموزه های آن چراغی برای آینده ساخت.
برای به قدرت رسیدن نیازمند تحلیل عقلایی تاریخ پیشینیان و درس گرفتن از گذشته ایم و هر زمان به آموزه های تاریخ توجه نکرده و از آن عبرت نگرفته ایم ضربه خورده ایم، باید مقدورات و محذورات خود را به خوبی بشناسیم و در سیستم بین الملل پیچیده امروزی برای کسب قدرت تلاش کنیم. اکنون که با گذشت سی سال از انقلاب در فضایی مستقل، زمینه برای توسعه فراهم گشته است می بایست با عبرت از گذشته، مسیر پیشرفت و ترقی را با سرعت بیشتری طی کرد. جهان امروز پیشگامی در عرصه های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و نظامی را می طلبد که اجماع، بهبود تفکر و خلقیات لازمه آن است، پس می بایست با تمام وجود از پتانسیل موجود برای شکوفایی ایران بهره برداری نماییم.
تاریخ معاصر ایران!!!
مقدمه
پرداختن به گذشته کشوری با ریشه چون ایران با زیر و بم هایش امری است که دقت و فراست بسیار می طلبد و طوماری است صد من که در این نوشتار نمی گنجد، اما در آستانه سی و یکمین سالگرد وقوع انقلاب اسلامی مختصر نگاهی به تاریخ ایران، هم عاملی برای تامل است و رهایی از غفلت و غرور و هم چراغی برای آینده، بدون تردید راه دستیابی به افق های ترسیم شده نظیر ایران 1404 با آموختن از درس های ارزشمند تاریخ هموار می گردد. مطلب ذیل نیز با چنین هدفی تدوین گردیده است و سعی نموده به اختصار سیر تاریخی رخدادهای ایران را با تمرکز بر روابط خارجی از تاسیس دولت شیعی صفوی تا انقلاب اسلامی ایران بیان نماید.
هنگامی که دولت متزلزل ساسانی با حمله اعراب مسلمان فروپاشید، حکومت اعراب و مفاهیم اسلامی بینش و نگرش جدیدی را وارد کشور نمود، ایرانیان با هویت تازه ای عجین شدند که به مرور در لایه های جامعه نفوذ کرد اما فقدان حکومت مقتدر مرکزی، دردی بود که سالیان طولانی ( حدود 900 سال ) جامعه ایران را گرفتار کرد. این دوران تقریباً با قرون وسطای غرب و عصر ظلمت و تاریکی همزمان است، یعنی دوره ای که مسلمانان دست بالا را در نظام آن زمان داشتند. اما با فروپاشی امپراطوری روم شرقی به دست سلطان محمد فاتح در سال 1453 میلادی و شکل گیری رنسانس، دوره جدیدی شکل گرفت که با تحولات چشمگیر علمی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی همراه بود و آغاز گر جهش غرب به شمار می رود. همزمان با شروع حرکت غرب، مسلمانان به تدریج سرعت پیشین خود را از دست دادند و این ایام مقارن با شکل گیری دولت متمرکزی به نام صفوی در ایران است و آغاز گر وحدت و تحول داخلی ایران قلمداد می شود. آغازی که به یکی از بزرگترین رویدادهای قرن بیستم یعنی انقلاب اسلامی متاثر از فرهنگ شیعه تبدیل شد. انقلابی که در فرایند تحولات عظیم سیاسی، اجتماعی و فرهنگی قرن بیستم از مهمترین انقلاب های تعیین کننده و تاثیر گذاری است که آثار آن نه تنها در مرزهای داخلی ایران که در حوزه های منطقه ای و بین المللی مشهود است.
سلسله صفوی
با حمله اعراب به ایران و شکست یزدگرد سوم آخرین پادشاه ساسانی و مرگ وی در سال 652 میلادی، ایرانیان از داشتن دولتی متمرکز محروم ماندند، تا اینکه در سال 1501 م ( 880 شمسی ) تحولی بزرگ به وقوع پیوست و آن هم تشکیل دولت صفوی بود. پیدایش این دولت که باید آن را سرآغاز عصر تازه ای در حیات سیاسی و مذهبی ایران دانست موجب گردید استقلال ایران بر اساس مذهب رسمی تشیع و یک سازمان اداری بالنسبه متمرکز، تامین گردد. تاسیس و استقرار این دولت زمینه ای را فراهم ساخت تا خلاقیت های فرهنگی تداوم و امکان تجلی و رشد یابد.
شاه اسماعیل صفوی دولت صفوی را بنیان نهاد و مذهب شیعه دوازده امامی را مذهب رسمی ایران اعلام کرد و به جنگ ترکان عثمانی رفت که به علت عدم برخورداری از سلاحهای روز آن زمان در چالدران شکست خورد، پادشاه بعدی شاه تهماسب بود که دولت را تثبیت نمود و در دوران او، آرامشی که در سایه صلح با عثمانی فراهم آمده بود ایران را فرا گرفت و اقتدار دهنده به این سلسله همانا شاه عباس است که با کمک انگلیسی ها تجهیزات مدرن جنگی آن زمان یعنی توپ و تفنگ را ساخت و در جنگ با عثمانی انتقام شکست چالدران را از آنان گرفت و با پیروزی بر این امپراطوری، افتخاری را نصیب ایرانیان نمود. اما پس از این سه تن، بی کفایتی ها تداوم یافت تا قدرت به آخرین سلطان کشور یکپارچه صفوی یعنی شاه سلطان حسین رسید و او تاج و تخت را تقدیم محمود افغان نمود.
سلسله افشاریه
سقوط اصفهان به دست افغان ها بهانه خوبی به دست سرکشان داخلی و مدعیان خارجی ایران داد تا هر یک از گوشه ای سر برآوردند و کشور را به هرج و مرج طولانی مبتلا کنند. نادر نیز در راس گروهی در خدمت شاهزاده سرگردان صفوی ( تهماسب میرزا ) که در جستجوی یاران و همراهان فداکاری بود، قرار گرفت و عزم نجات ایران کرد. او افغان ها را بیرون راند و قدرت را مجدداً به خاندان صفوی سپرد اما اقدام خود سرانه شاه صفوی و جنگ با عثمانی و شکست در این جنگ باعث شد نادر او را خلع و نیابت سلطنت را بر عهده گیرد و در نهایت سلطنت ایران در دشت مغان به او سپرده شد. نادر که با رشادت های خود روس ها را بیرون کرده، عثمانی ها را سر جای خود نشانده بود و قندهار، خوارزم و بخارا را تسخیر نمود و توانسته بود دهلی را تصرف کند درنهایت به واسطه تندخویی با سپاهیانش پس از 12 سال سلطنت که حاصل آن لشکرکشی به نواحی مختلف بود، در خراسان به قتل رسید و با قتل او مجدداً سپاه مقتدر ایران از هم پاشید و جنگ و درگیری کشور را فرا گرفت و جانشینان وی نیز دوام چندانی نیافتند.درمجموع سلسله افشاریه با عمر کوتاه خود نوید بخش احیای وسعت باستانی ایران زمین و بازیابی قدرت ایران بود، دوره ای که نظام اقتصادی و کشاورزی بهبود یافت و نقش ارتش در ایجاد امنیت مشهود بود و به لحاظ مناسبات خارجی نیز از اهمیت شایان ذکری در تاریخ ایران برخوردار است.
سلسله زندیه
کریم خان زند از سرداران سپاه نادر، پایه گذار سلسله زندیه محسوب می شود. دوران حکومت وی در شیراز را باید نعمتی برای مردم ایران شمرد، چرا که توانست طعم آسایش و امنیت را پس از قریب پنجاه سال ناآرامی و جنگهای مستمر به هموطنان خود بچشاند. به طور کلی، دوران تقریباً پنجاه ساله زندیه عصر کشمکش های داخلی بود و مدعیان خارجی را یارا و اندیشه آن نبود که به ایران تجاوز کنند. تنها جنگ وی با عثمانی و نتیجه آن فتح بصره بود. سرحدات کشور نیز از هر جهت در اختیار دودمان های ایرانی قرار داشت. انقلاب صنعتی، جنگ های فرانسه و انگلیس، انقلاب استقلال آمریکا و انقلاب کبیر فرانسه اهم رویدادهای متقارن با سلسله زندیه است. پس از مرگ کریمخان بازهم جنگ و درگیری و کشمکش بر سر قدرت آغاز گردید و در نهایت حکومت به لطفعلی خان زند رسید که او نیز به دست آقامحمدخان قاجار کشته شد. آغاز دوره صفویه تا پایان زندیه مقارن با قرون جدید در تمدن غرب است که با اصلاح مذهب، پیشرفت علوم، انقلاب صنعتی و شکل گیری دولتهای جدید و قدرتمند و تحولات مختلف همراه بوده است و از این زمان به بعد شاهد حضور گسترده قدرت های اروپایی در کشورمان هستیم.
سلسله قاجاریه
دوران قارجاریه که پس از زندیان قدرت را بر دست گرفتند اهمیت بسیاری در تاریخ ایران دارد، عدم درک تحولات نظام بین الملل و سیاست های قدرت های بزرگ و عدم آشنایی با مقدورات و محذورات باعث شد ایران به سرعت مراتب افول را طی کند و کشوری که زمانی قدرت برتر جهانی محسوب می شد به یک قدرت دست دوم تبدیل گردد.
پس از مرگ کریم خان، طایفه ترک قاجار با شکل دادن سپاهی منظم به سرکردگی آقا محمد خان و با از میان برداشتن رقیبان سلطنت، سلسله قاجاریه را بنیان نهاده و تهران را به پایتختی برگزیدند. اما ایران در پهنه سیاست جهانی با نفوذ و سلطه طلبی روسیه تزاری و بریتانیای کبیر رو به رو شد که طی یک صد سال، اوضاع جامعه را در تمامی زمینه ها دگرگون کرد. آقا محمد خان که درگیر نظم داخلی بود پس از تثبیت اوضاع به گرجستان رفت که در دومین سفر به دست دو تن از خدمتکاران خود به قتل رسید. کشته شدن آقا محمد خان آشفتگی هایی را در داخل بوجود آورد و سلطنت فتحعلی شاه و تسلط بیگانگان را در پی داشت.
در دوران فتحعلی شاه ناآگاه، جنگهای ایران و روس اتفاق افتاد که حاصل آن چیزی جز از دست رفتن بخش های وسیعی از ایران متعاقب قراردادهای گلستان و ترکمنچای نبود. دوره ای که با قدرت گرفتن ناپلئون بناپارت در فرانسه همراه بود. از دوره قاجار است که با آشکار شدن ضعف های ایران و ناتوانی پادشاهان، همواره صحبت از استمداد از نیروهای بیگانه مطرح می شود و نتیجه آن نفوذ روسیه، فرانسه و انگلیس در ایران است.
با مرگ فتحعلی شاه، محمد میرزا فرزند عباس میرزا به سلطنت رسید، دوران وی مقارن با تعیین مرزها با عثمانی و لشکر کشی به هرات است که با مخالفت و تهدید دولت انگلیس ناتمام ماند. پس از مرگ وی دوران سلطنت پنجاه ساله ناصر الدین میرزا آغاز شد که از مشخصات آن،حضور قدرتمند امیرکبیر در مقام صدرات است که با سعایت مخالفان در فین کاشان به قتل رسید. با کنار رفتن امیر، مجدداً اوضاع به هم ریخت که حاصل آن جدا شدن افغانستان برای همیشه از ایران بود و عصر اعطای امتیازات به بیگانگان آغاز گشت. امتیازات رویتر و امتیاز توتون و تنباکو از جمله امتیازات دوره ناصر الدین شاه به شمار می رود که حاصلی جز تضعیف ایران به همراه نداشت و در نهایت نیز با گسترش نارضایتی ها، میرزا رضای کرمانی به زندگی این شاه قاجار خاتمه داد.
با مرگ ناصر الدین شاه، فرزند بیمار وی مظفر الدین شاه به تهران آمد و بر تخت نشست، دوره ای که تحت تاثیر تفکرات جدید در غرب، زمینه را برای تاسیس حکومت مشروطه سلطنتی هموار نمود و سرانجام فرمان مشروطیت در 14 مرداد 1285 شمسی به دست مظفرالدین شاه امضا شد و انتخابات صورت پذیرفت و نمایندگان به تدوین قانون اساسی پرداختند. حرکتی که سرآغاز جدی در توسعه ایران به شمار می رود، بدین ترتیب می توان ایران را جز معدود کشورهای خارج از جهان غرب دانست که قرن بیستم را با درد توسعه آغاز نمود.
پس از امضای قانون اساسی توسط مظفر الدین شاه و مرگ وی، محمد علی میرزا به سلطنت رسید که خود آغازی برای مخالفت با مشروطه شد و اوج آن به توپ بستن مجلس و انحلال آن است. در زمان محمد علی شاه ما شاهد استخراج نفت از مسجد سلیمان هستیم، پدیده ای که آینده ایران را رقم زد و آغاز حرکت های آزادی خواهانه در شهرهای مختلف که در نهایت با فتح تهران توسط مشروطه خواهان، پادشاه از سلطنت خلع گردید و احمدشاه دوازده ساله در دوره ای که تجربه نقش اصلی را در راهبری جامعه داشت و در برهه ای از زمان که اروپا در صلح مسلح به سر می برد، به جای پدر بر تخت نشست.
احمد شاه کوچک که هنوز به سن قانونی نرسیده بود نظاره گر حکومت شد و نایب السطنه زمام امور را بر دست گرفت تا اینکه احمد شاه در سال 1293 ه.ش (1914م) یعنی مقارن جنگ جهانی اول رسماًٌ تاجگذاری نمود اما اوضاع در داخل و درعرصه بین الملل آرام نبود. رقابت قدرت های اروپایی بر سر بازارهای جدید به اوج خود رسیده بود که سرانجامی جز جنگ اول جهانی نداشت و ایران علیرغم بیطرفی، درگیر بازی قدرت های بزرگ شد و به گرداب جنگ افتاد. با خاتمه جنگ در سال 1918میلادی و متعاقب انقلاب روسیه در سال 1917، ایران برای مدت کوتاهی از سیاستهای استعماری روسیه خلاص شد و انگلستان یکه تاز عرصه داخلی گردید و بدین ترتیب سیاست این دولت استعمار گر بر تقویت یک دولت متمرکز وابسته قرار گرفت، بنابراین با فشار انگلیس کودتای سوم اسفند 1299 شکل گرفت و برای اولین بار نام رضا خان بطور جدی مطرح گشت.
سلسله پهلوی
به تدریج با حمایت انگلیس، زمینه برای رشد رضاخان فراهم گردید و در نهایت سلسله قاجاریه در سال 1304منحل و دوران پهلوی شکل گرفت. هنگامی که رضا شاه قدرت را بر دست گرفت جهان به واسطه واقع شدن در میان دو جنگ جهانی از آرامش نسبی برخوردار بود و رضا شاه توانست همگام با سیاست انگلیس در ایران و با انزوای روسیه، برخی از اصلاحات را به انجام رساند، هرچند برخی از آنها زمینه ساز توسعه گردید اما اعمال باورهای مخالف با فرهنگ ایرانی-اسلامی، زمینه ساز مخالفت هایی از جمله ازطرف آیت ا... مدرس شد. در عرصه روابط خارجی نیز به مانند دوران قاجار، جستجو برای واردکردن نیروی سومی در کشور به منظور کاهش نفوذ شوروی و انگلیس در ایران تداوم یافت و در این راه رضا شاه به آلمان تازه قدرت یافته متوسل شد و روابط خود را با این کشور گسترش داد، اما انگلیس و شوروی چنین امری را برنتافتند و با آغاز جنگ جهانی دوم و باز هم علیرغم اعلام بیطرفی، ایران در روز سوم شهریور 1320 به اشغال درآمد و فرجام رضا شاه نیز تبعید به جزیره موریس وانتقال قدرت به فرزندش بود.
با کنار رفتن رضا شاه، حکومت 37 ساله فرزندش محمد رضا آغاز شد. بطور کلی دوران پهلوی دوم را به سه بخش می توان تقسیم نمود. دوره اول که سالهای 1320 تا 1332 را شامل می شود با موضوع عدم خروج نیروهای شوروی پس از اتمام جنگ جهانی و اعلام استقلال آذربایجان مواجه هستیم که در نهایت با اولتیماتوم ترومن رئیس جمهور وقت آمریکا و حسن تدبیر قوام، ختم به خیر شد. در این دوره زمانی نقش شاه کمرنگ است، مخالفت چندانی با فعالیت حزبی و سیاسی در کشور وجود ندارد و نشریات از آزادی نسبی بر خوردارند. با آشکار شدن عزم ایرانیان برای ملی نمودن صنعت نفت تنش ها در داخل و در عرصه روابط خارجی فزونی یافت و در دوران نخست وزیری محمد مصدق به اوج خود رسید و با ملی شدن صنعت نفت در سال 1329 پس از سالها شکست، ایرانیان طعم شیرین وحدت و پیروزی را چشیدند. اما این شیرینی دیری نپایید و با بروز اختلاف در میان رهبرانی چون مصدق و آیت ا... کاشانی و با طرح و حمایت سازمان مخفی اطلاعات بریتانیا و سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا در 28 مرداد 1332 کودتایی علیه دولت وقت انجام شد که موجب برکناری دولت دکتر مصدق، بازگشت شاه، نفوذ آمریکا در ایران و آغاز سلطنت مطلقه محمدرضا گردید و فعالیت بسیاری از احزاب کشور، روزنامه ها و نشریات به شدت تحت فشار و سانسور قرار گرفت.
دوره دوم که از سال 1332 تا 1342 را در بر دارد، دوره ای است که ایران رسماً در بلوک غرب قرار گرفت و شاه شخصاً کنترل سیاست خارجی را برعهده داشت. موقعیت استراتژیک ایران در جنگ سرد باعث شد تا ایران جایگاه ویژه ای کسب نماید و این بار نیز در جستجوی نیروی سوم برای رهایی از انگلیس و شوروی، ایالات متحده برگزیده شد. ایران به عضویت پیمان بغداد درآمد و موافقتنامه امنیتی بین ایران و آمریکا به امضا رسید. با روی کار آمدن کندی و سیاست وی مبنی بر انتقاد از رژیم خودکامه ایران و برای جلوگیری از قیام های مردمی، شاه مجبور به اصلاحاتی شد، که آنرا انقلاب سفید یا انقلاب شاه و مردم نامیدند اما بدبینی نسبت به نیات رژیم و ضعف در اجرا زمینه را برای افزایش اعتراضات فراهم نمود که منجر به قیام 15 خرداد 1342 گردید.
دوره سوم از سال 1342 تا 1357 را در بر دارد، دوره ای که شاه به عنوان یک قدرت مطلق و جاه طلب به ایفای نقش پرداخت، دوره ای که ایران تحت تاثیر مدرنیته غرب تغییرات ظاهری بسیاری را تجربه کرد. ناسیونالیسم، باستان گرایی و تجدد گرایی از جمله محور های مورد تمرکز دوران پهلوی دوم است. این بخش از تاریخ ایران به شدت تحت تاثیر افکار شاه، افزایش بهای نفت و سیستم نظام بین الملل قرار دارد. با روی کار آمدن نیکسون عملاً برقراری امنیت در منطقه به کشورهای وابسته به آمریکا تفویض شد چرا که با شکست آمریکا در ویتنام اتخاذ چنین سیاستی می توانست منافع آمریکا را در اقصی نقاط جهان بدون دخالت مستقیم تامین نماید و شاه توانست با استفاده از افزایش بهای نفت و نظر موافق آمریکا، ایران را به لحاظ نظامی تجهیز و به ژاندارم منطقه تبدیل کند، اما نزدیکی به آمریکا، حکومت مطلقه و استبدادی و انجام اصلاحات آمریکایی و عدم توجه به وضعیت مردم، نارضایتی ها را افزایش داد و کم کم حذف شاه نقطه مشترک مبارزات گروه های مختلف سیاسی شد و در این بین کسی که رهبری اعتراضات را برعهده داشت روحانی شیعه به نام سید روحالله خمینی بود که از دهه چهل با سخنرانی و اقدامات خود در صف مقدم مبارزه علیه استبداد شاهی قرار گرفت و تهدید، زندان و تبعید نیز نتوانست جلوی مبارزات او را بگیرد. در سال 1356 با انتخاب کارتر به ریاست جمهوری آمریکا، شاه برای باز کردن فضای سیاسی در ایران تحت فشار قرار گرفت و فرصت لازم برای فعالیت مخالفان رژیم بیشتر مهیا گردید بعلاوه اینکه رهبری قدرتمند جریان مخالفت ها را هدایت می نمود. در مجموع تقلید و اقتباس از پوسته بیرونی و ظاهری تمدن غرب بدون توجه به تحولات تاریخی و زیرساختهای جامعه غربی و برداشت سطحی از مدرنیسم و تلاش برای اجرای آن در ایران بدون لحاظ نمودن پیشینه فرهنگی و مذهبی، گسترش شکاف طبقاتی و افزایش ظلم و ستم، ضعف های متعدد ساختاری و کارکردی رژیم و فقدان مشروعیت، زمینه ساز فروپاشی نظام پادشاهی شد و با آغاز سال 1357 اعتصابات سراسری کشور را فرا گرفت، حکومت قادر به مدیریت بحران نبود، خشونت های حکومت هم نتیجه نداد و تغییرات پیاپی در دولت نیز کارساز نگردید. در اواسط دی ماه 1357 قدرت های بزرگ در کنفرانس گوادلوپ واقعیت ناتوانی و عدم استمرار حکومت شاه را پذیرفتند، در 26 دی ایرانیان فرار شاه راجشن گرفتند، در 12 بهمن 1357 امام خمینی پس از پانزده سال تبعید به ایران بازگشت و بدینگونه رژیم پهلوی در 22 بهمن فروپاشید و نظام جدیدی تحت عنوان جمهوری اسلامی ایران بر پایه استقلال خواهی به رهبری امام خمینی شکل گرفت. انقلابی که با الهام از اندیشه های مذهبی و با تکیه بر توان داخلی و اراده مردمی به وقوع پیوست و زمینه ساز تغییرات وسیع در زمینه های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی واجتماعی گردید و حوزه های مختلف منطقه ای و بین المللی را تحت تاثیر خود قرار داد و بارقه های امید را در دل ایرانیان شعله ور ساخت.
بهره کلام
مطالعه تاریخ ایران هرچند با جذابیت های خاص خود همراه است، اما تاسف از سیاست های غلط دولتمردان و عدم استنباط صحیح آنان از عینیات جامعه همواره در مطالعه تاریخ با ما بوده است. بدون شک یکی از زیبایی های مطالعه تاریخ ایجاد پرسش در ذهن مخاطب است از جمله اینکه چه شد که ایران ابرقدرت دوران هخامنشی مراتب افول را طی کرد، سوالی که هرکس به فرا خور ظن خود به آن پاسخ داده است.
اما مساله مهم در مطالعات تاریخی، نگاه به سیر تطور آن است، تاریخ به مانند یک رود است که از کوهسار سرچشمه می گیرد و تا به مقصد برسد با فراز و نشیب های بسیاری همراه است، در نتیجه نگاه تحلیل گر می بایست به کل این رود باشد و برخورد مقطعی و موردی با تاریخ نتیجه معتبری به همراه نمی آورد. این امر حقیقت دارد است که انسان ها به لحاظ روانی بخش هایی از گذشته خود را مطلوب نمی شمارند و مایل به بازخوانی آن نیستند اما چه توان کرد که نیازمند گذشته ایم و راه فراری از آن نیست و تنها می توان با آموزه های آن چراغی برای آینده ساخت.
برای به قدرت رسیدن نیازمند تحلیل عقلایی تاریخ پیشینیان و درس گرفتن از گذشته ایم و هر زمان به آموزه های تاریخ توجه نکرده و از آن عبرت نگرفته ایم ضربه خورده ایم، باید مقدورات و محذورات خود را به خوبی بشناسیم و در سیستم بین الملل پیچیده امروزی برای کسب قدرت تلاش کنیم. اکنون که با گذشت سی سال از انقلاب در فضایی مستقل، زمینه برای توسعه فراهم گشته است می بایست با عبرت از گذشته، مسیر پیشرفت و ترقی را با سرعت بیشتری طی کرد. جهان امروز پیشگامی در عرصه های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و نظامی را می طلبد که اجماع، بهبود تفکر و خلقیات لازمه آن است، پس می بایست با تمام وجود از پتانسیل موجود برای شکوفایی ایران بهره برداری نماییم.
1-زن در تاریخ معاصر ایران - زیرنظر حوریه سعیدی
مقدمه
اختصاص دادن بخشی از سایت مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، برای ارائه بحثهای مربوط به بررسی ” نقش زن در تاریخ “ تنها یک پیشنهاد است درباره پژوهش گوشههایی از تاریخ که چندان بدان پرداخته نشده و یا به درستی تحلیل و تبیین نگردیده است وگرنه مسئله تجزیه این بحث از بقیه مباحث تاریخی اگر به معنای جدایی آنها از هم باشد ــ که در نهایت به بزرگنمایی غیرواقعی و نادرست این مبحث خاص منجر خواهد شد ــ نه تنها کمکی به حل بسیاری از معماها نخواهد کرد، بیان مقصود و منظور ما نیز نخواهد بود؛ چرا که عقل حکم میکند که ” تاریخ، بیان و تحلیل و تبیین واقعات مختلفی است که در جوامع انسانی رخ میدهد“ و جوامع انسانی نیز متشکل از خانوادههاست و خانواده نیز از عناصر مختلف زن، مرد و فرزندان تشکیل میشود و بدون وجود هر یک از آنها، این تشکل صورت نیافته و یا امتداد نمییابد. زن نیز به عنوان یکی از ارکان مهم این تشکیلات، نقشدهنده به صورتهایی از جامعه است که در آن تبلور مییابد.
با بررسی مجموعه مطالعات تاریخی و تاریخنویسیهایی که تا به حال انجام شده، این موضوع روشن میشود که پژوهش واقعی پیرامون این نقش فعال و مؤثر ــ نقش زن در تاریخ ــ چندان مورد لحاظ قرار نگرفته و یا بسیار اندک میباشد و همین مسئله نیز باعث شده که مؤلفین و محققین این حوزه غالباً به دامن افراط و تفریط سقوط کرده و واقعیت امر همچنان در هالهای از ابهامات و تردیدها باقی بماند.
هدف ما در این بخش ارائه بخشهایی از تاریخ است که زن را به عنوان یک موجود انسانی که دارای نقش خاصی در تاریخ هم هست، لحاظ کرده و معرفی مینماید.
دوره مورد بحث جهت ارائه این دیدگاه، تاریخی را شامل است که از دوره صفویه آغاز و تا انقلاب اسلامی خاتمه مییابد. این دوره نسبتاً طولانی، به دلیل فرازها و فرودهایی که به دلیل تغییرات اوضاع اجتماعی و نیز تأثیر و تأثراتی که جامعه جهانی در تاریخ ایران به وجود آورد، دوره پرتلاطمی است که تمامی شاخصهها و افراد جامعه متأثر از آن بودند و این تغییرات را خواه ناخواه و کم و بیش پذیرا شدند. زنان در این عرصه نیز قرار داشته و ضمن ثبات در برخی از مناسبات اجتماعی و فرهنگی، بعضی از این تغییرات را نیز به خود دیده و پذیرفتند.
مطالعه و تحقیق درباره این دگرگونیها و معرفی زنان در عرصه اجتماع و نقش ایشان هدف این مجموعه است.
2-فساد مالی در تاریخ معاصر ایران ـ حسن دادگر
فساد مالی دولتها و حکومتها در زمره اندوهبارترین فرازهای مطالعات مربوط به تاریخ تحولات سیاسی اجتماعی است و متاسفانه حجم زیادی از رویدادهای مربوط به تاریخ معاصر ایران با زمینهها و بسترها و لایهها و نمایههای شرمآوری از انواع مفاسد مالی دولتی و گروهی در آمیخته است.
اختاپوس فساد مالی در تاریخ معاصر ایران نه تنها قهرمانان ملی بزرگی چون میرزاتقیخان امیرکبیر را به خاطر مبارزه با آن قربانی خود ساخته بلکه با پریشان ساختن به موقع رشتههای اقتصاد و فرهنگ و سیاست ملی، ملت و سرزمین ایران را چمبره هزارگونه محنت و ابتلا فرو برده است که متاسفانه ریشهها و شاخههای آن هنوز هم بر جای مانده است. اکنون که بزرگترین هدف و نیاز سفینةالنجاة انقلاب اسلامی مبارزه با مفاسد اقتصادی و مالی و اداری عنوان میشود، هر گونه تحقیق و تالیف و جد و جهدی که در این زمینه از سوی آگاهان و نخبگان مردم انجام میشود قابل توجه و تامل است. به همین خاطر مقاله حاضر را به عنوان گوشهای از این بایستهها تقدیم حضورتان میکنیم.
چکیده
هر نوع تصرف غیرقانونی در اموال عمومی و استفاده نامشروع از اختیارات و قدرت به منظور بهرهوری از امکانات مالی برای کسب منافع شخصی، فساد مالی نام دارد؛ فساد مالی دارای مصادیق بسیاری از جمله اختلاس، رشوه، اخاذی، رانتهای اقتصادی برداشت و دخل و تصرف غیرقانونی در وجوه و اموال، استفاده از امتیازات و بهرهبرداریهای مالی، تقلب، کمکاری و... است. این فساد با تشکیل حکومت و دولت و برپایی تشکیلات اداری و نهادهای عمومی مطرح گردید و همواره تهدیدی جدی برای جامعه و منافع عمومی به شمار میرود.
کشور اسلامی ما ایران نیز از این قاعده مستثنی نمیباشد و در اعصار مختلف با این مساله مواجه بوده است؛ اما مهم این است که مفاسد به چه دلیلی شیوع یافتهاند و عاملان آن چه کسانی بودهاند. ایران معاصر پیوسته از فساد برخی رجال حکومتی در عصر قاجار و یا پهلوی اول و دوم رنج برده است. خاندان رژیم سابق و حتی شخص شاه بارها اقدامهای ناسالمی انجام دادهاند که در کارنامه رژیم سلطنتی ثبت گردیده است.
به جرأت میتوان فساد مالی حکومت پهلوی را یکی از دلایل شکلگیری نهضت انقلاب اسلامی دانست. صاحبنظران داخلی و خارجی نیز بر این مطلب تاکید بسیار دارند. رژیم سابق داعیه مبارزه با مفاسد مالی را داشت در حالی که خود به شدت در آن غوطهور بود. اسراف، تجمل، دزدی، رشوه و در یک کلام فساد خاندان سلطنتی و مقامات بلند پایه جامعه آن روز؛ دلیل اصلی بحران موجود در کشور به شمار میرفت.
این مقاله مروری تاریخی بر بروز و شیوع مفاسد مالی در ایران معاصر دارد. در آغاز مقدمهای از کلیت بحث ارائه میشود و سپس به، مفاسد مالی عصر قاجار، پهلوی اول و دوم، خاندان یهودی و دولتهای رژیم سابق پرداخته میشود. در پایان نیز به علل وجود مفاسد مالی در ایران پس از انقلاب توجه خواهیم کرد.
مقدمه
ایران در تاریخ معاصر خود، شاهد مفاسد مالی بسیاری بوده است؛ حکومتهای فاسد و مستبد، با سوءاستفادههای مالی هر آنچه خواستند با ملت ایران کردند. مقام و مسوولیت، ثروت کلانی به همراه داشت و بسیاری با دادن رشوه، به مقامهای دولتی و حکومتی دست یافتند و بدینترتیب، مسیر فساد و بهرهبرداریهای انتفاعی را در جهت منافع شخصی پیمودند.
عامل اصلی اعتراضات مردمی و بزرگان دینی چه در عصر قاجار و چه در حکومت رضاخان و پهلوی دوم، ساختار استبدادی و فساد مالی، به همراه اختناق و مفاسد اخلاقی بود.1 از طرفی، بحرانهای اقتصادی به وجود آمده در تاریخ گذشته ایران، ناشی از فساد طبقه حاکم، چپاول ثروتهای ملی و عمومی و همچنین وجود مقامات بلندپایه حکومتی و دولتهای فاسد بوده است.2 صاحبنظران خارجی و اندیشمندان بسیاری بر این مطلب تاکید دارند.3 فساد و رشوهخواری مقامات و اعضای خاندان سلطنتی به شدت با ارزشها و عادتهای اجتماعی طبقات متوسط و پایین جامعه سنتی ایران در تعارض بود که منجر به همین دوگانگی شدید طبقاتی گردید. به عنوان مثال، ملت ایران در سالهای --54 1352، از خود شاه شنیده بودند که درآمدهای نفتی کشور سه و یا چهار برابر شده است. بر همین اساس آنان سوال میکردند که چرا دچار فقر و بحران اقتصادی شدهاند و آن همه ثروت به یکباره چه شد و کجا رفت؟ از آن جا که رشوهخواری و فساد مالی برخی از اعضای خاندان سلطنتی، شخص شاه و دولتهای به قدرت رسیده بر همگان آشکار بود، جامعه آگاه ایران با دیده شک، تردید و انزجار به رژیم نگاه میکرد و این وضعیت برای آنان تحملناپذیر بود.
دامنه فساد آنقدر گسترش یافته بود که یکی از خبرنگاران خارجی با اشاره به جریان مبارزه با فساد در ایران نوشته بود «این کار، غیرممکن به نظر میرسد، چرا که پای همه به نحوی گیراست.»4 دامنه فساد و سوءاستفادههای مالی اطرافیان شاه و صاحبان نفوذ و قدرت در حکومتهای گذشته و بهویژه در دستگاه پهلوی آنقدر وسیع و گسترده بود که از دید پژوهشگران خارجی نیز به دور نمانده است؛ آنها بیشترین موارد فساد مالی را مربوط به خانواده پهلوی و دربار شاه میدانند.5 چه بسیار سوءاستفادههایی که توسط یک وزیر یا مقام بالای مملکتی صورت میگرفت و به راحتی از آن میگذشتند، در حالی که یک کارمند ساده با دریافت مختصر رشوهای محاکمه و زندانی میشد.6
با این مقدمه کوتاه و اجمالی از وضعیت کلی جامعه ایران در رژیم سابق، اشارات مفصلی نیز به وضعیت جامعه ایران از منظر شیوع مفاسد مالی در عصر قاجار، دوران حکومت رضاخان و پهلوی دوم خواهیم داشت.
فساد مالی در عصر قاجار
ایران چه در عصر قاجار و چه قبل از آن ضربههای بسیاری از فساد مالی و عواقب آن مانند فقر و تبعیض خورده است.7 قراردادهای ترکمانچای، گلستان، تالبوت، دارسی و تشکیلات فراماسونری، کاپیتولاسیون و انقلاب سفید، همه به نوعی باجدادن به بیگانگان و سوءاستفادههای مالی توسط ایادی داخلی و خارجی بوده است که گوشههایی از فساد مالی را نشان میدهد. در این میان مبارزان بسیاری بودند که در راستای مبارزه با مفاسد مالی و خلاصی کشور از این معضل، جان خود را از دست دادند؛ امیرکبیر از سردمداران چنان مبارزانی بود و تاریخ گواه آن است که چه بر سر او آوردند. داستان به قتل رسیدن امیرکبیر حکایت از نارضایتی عاملان فساد در دستگاه حکومتی ناصرالدین شاه دارد؛ چرا که اقدامات اصلاحی او باعث قطع دستدرازیهای بسیاری بر اموال عمومی و بیتالمال گردید. بعدها نیز آیتالله کاشانی، مصدق، مدرس، حضرت امام(ره) از دیگر بزرگانی بودند که به مبارزه علیه فساد دستگاه حاکمه پرداختند. سلاطین قاجار جملگی مرتکب اعمال فاسدآلودی بودند که هر یک به نوعی پرده از چهره فاسد آنان برمیداشت. در تاریخ آمده که آغامحمدخان قاجار برای به دست آوردن جواهرات نادری دست به جنایتهای بسیاری در خراسان زد؛ از جمله اینکه حاکم خراسان را در فجیعترین شکلی به قتل رساند.8 دستاندازی به بیتالمال، باجگیری و نیز سوءاستفادههای مالی به وفور وجود داشت. بیشتر ماموران دولتی حاضر به گرفتن رشوه بودند و حاکمان محلی نیز به این امر مبادرت داشته و به ثروتاندوزی مشغول بودند. آنها در نخستین فرصت، مبالغی را که برای خرید مقام خود پرداخته بودند، از مردم طلب میکردند.9 در این دوران برخی افراد با پرداخت رشوه، به القاب خاصی منتسب میشدند که هرگز شایسته آن نبودند.10 این القاب حتی به اشخاص غیرممیز نیز داده میشد.11
چنین وضعیتی در دوران سلطنت مظفرالدین شاه و ناصرالدین شاه قاجار نیز وجود داشت؛ حاکمان قاجار برای پرشدن خزانه دولت، هر ساله حکام ایالات را تغییر میدادند و از این انتصابات رشوههای فراوانی میگرفتند. حاکمان محلی نیز کارهای اداری را به اشخاص متمول میفروختند و از این راه بر اموال عمومی قیمومیت داشته و چپاولهای بسیار میکردند.12
در پایان این بحث یادآوری این نکته ضروری به نظر میرسد که دستیازی به اموال عمومی و حیف و میل بیتالمال، در راه خوشگذرانی و عشرت شاهان قاجار صرف میگردید. شهوترانی ناصرالدین شاه از نمونه این چپاولها است. بنا به قولی روزی که او کشته شد، هشتاد و پنج زن داشت که زنهای درجه اول ماهی 750 تومان، درجه دوم بین 200 تا 500 تومان و درجه سوم بین 100 تا 150 تومان از خزانه دولت پول میگرفتند؛ حقوق دخترهای بزرگ شاه نیز تا 400 تومان بود و کسی هم حق اعتراض نداشت.13 این است نمونههایی از وضعیت کشور ما در عصر قاجار که چگونه سلاطین و حاکمان دولتی و محلی به راحتی مرتکب اعمال فاسدی میشدند. با کودتای رضاخان عمر حکومت قاجار به پایان میرسد و دوران استبدادی رضاخان و حکومت پهلوی با ویژگیهای خاص خود آغاز میگردد.
فساد مالی رضاخان، پهلوی اول
در زمان رضاخان ارتکاب اعمال فاسد نیز نه تنها کم نشد، بلکه بیشتر از قبل نیز صورت گرفت و حتی با استبداد و اختناق بیشتری هم شایع گردید. درخصوص شخصیت رضاخان در تاریخ ایران آمده است: «وقتی او در سوم اسفند 1299 کودتا کرد و در سال 1304 به سلطنت رسید، نه ملکی داشت، نه کارخانه و نه دارایی قابل ذکری، و در سال 1320 املاک سلطنتی او حدود دو هزار ملک شش دانگ برآورد شد که از راههای مفسدهآمیزی چون غصب، خرید به اجبار و چپاول به دست آمده بود.»14 در آن زمان رضاشاه با تصرف اموال و املاک مردم، بزرگترین مالک ایران شده بود و تمام چرخهای حیاتی کشور را در جهت منافع شخصی خود به حرکت درمیآورد. مرگ در انتظار کسانی بود که حاضر نبودند املاک خود را تقدیم شاه کنند.15
در تاریخ آمده است که او باجهای هنگفتی میگرفت و در حالی که طبقه سرمایهدار، تجار، انحصارگرو مقربان سیاسی را غنی میکرد، تورم و مالیاتهای سنگین و سوءاستفادهها و مفاسد مالی، سطح زندگی مردم را کاهش میداد. جنون ثروت، رضاخان را آنقدر از خود بیخود کرده بود که تنها به غصب املاک مردم، برقراری انحصارات و کارخانهداری ختم نمیشد، بلکه اعتبارات و بودجه مملکتی و بهویژه درآمد کشور از نفت، بدون هیچ حساب و کتابی در اختیار شخص شاه بود و او به میل و اراده خود از آن برداشت نموده و حیف و میل میکرد.
فساد مالی شخصرضاخان و مفاسد بیشمار مقامات بلندپایه باعث گردید، تصدی مشاغل و پستهای بالای دولتی و حکومتی تنها در دست عدهای محدود جابهجا شود. در تاریخ آمده است: «اداره سیصد شغل سطح بالای مملکتی فقط در اختیار 70 الی 80 نفر از سیاستمداران قدیمی و بانفوذ بود که به جز چند مورد، سن همه آنها از 50 و یا 60 سال بیشتر بود.»16 چنین وضعیتی در طول سلطنت رضاخان به وفور دیده میشد؛ استبداد، فقر، تبعیض و بحرانهای اقتصادی بر شدت وخامت شیوع مفاسد مالی افزوده بود.
فساد مالی در رژیم پهلوی دوم
بعد از روی کار آمدن محمدرضا اوضاع جامعه از نظر شیوع فساد مالی بدتر شد. چرا که فساد در آن زمان تنها به رضاخان و اطرافیان بانفوذ او محدود میشد، اما در دوران سلطنت پهلوی دوم، از شخص شاه گرفته تا خاندان و فامیل او و نیز دولتهای بر سر کار آمده و وابستگان آنها، همگی به چپاول اموال عمومی، رشوهخواری و اخاذی مشغول بودند. به طوری که این میزان گستردگی، باعث شکلگیری اعتراضات داخلی و خارجی گردید و حاکمیت را با بحران مشروعیت مواجه کرد. این مساله به عنوان یک موضوع ملی مطرح بود چرا که به قولی «در رژیم گذشته فسادهای زیر 100 میلیون تومان را مباح میشمردند.»17 از آن جا که خود دولت نیز فاسد بود، نمیتوانست در مقابل فساد مقامات و صاحبان قدرت و نفوذکاری انجام دهد و وقتی دولتمردان ادعای مبارزه با فساد مالی را میکردند، به سراغ چند تاجر، بازاری و یا کارمند دون پایه رفته و آنها را محاکمه میکردند و خود را حامی جامعهای بدون مفاسد مالی میدانستند. در سالهایی که نفت به قیمت خوبی فروش میرفت، فساد در نورچشمیها بسیار زیاد میشد و وقتی قیمت نفت پایین میآمد، بحران اقتصادی، فقر مزمن، مهاجرت روستاییان، تبعیض و شکاف طبقاتی و هزار و یک معضل دیگر در جامعه شیوع پیدا میکرد؛ این موضوع نتیجه سیاستهای غلط و سوءاستفادههای مالی کلان و نیز برداشتها و حیف و میلهای بیحساب و کتاب ثروت عمومی بود. در ادامه به تفصیل و به صورت موردی، مفاسد شخص شاه، درباریان و خاندان پهلوی و دولتهای بر سر کار آمده را مرور میکنیم.
محمدرضا پهلوی عامل اصلی مفاسد مالی در کشور
شاه به زعم خود بودجه کشور را تقریر میکرد، برداشتها و حیف و میلهای او از خزانه عمومی باورنکردنی است. یکی از این هزینههای عجیب، مخارجی بود که او به معشوقههای خود میداد، وی برای مسکوت ماندن قضیه روابط نامشروع خود، رشوههای کلانی به زنان بسیاری میپرداخت؛ بیشتر این رشوهها جواهرات قیمتی بودند که تنها با یک اشاره از خزانه پرداخته میشدند.18 همچنین خرید کاخها، ملک، زمین و اتومبیل، سرمایهگذاری در خارج از کشور، سفرهای خارجی و... همه از ثروت عمومی و خزانه مملکتی هزینه میگردید.
شخص شاه در بسیاری از معاملات انجام شده با شرکتهای اسلحهسازی امریکایی رشوه میگرفت. این شرکتها برای جلب توجه وی به منظور خرید از آنها، رشوههای کلانی میپرداختند: «خود شاه تنها در یک معامله با شرکتهای اسلحهسازی امریکایی حدود 5/3 میلیارد دلار رشوه گرفته بود.»19 در بررسی پروندههای مربوط به فروش جنگافزار و تسلیحات به ایران موارد بسیاری در اینخصوص وجود دارد که نه تنها دولتهای به قدرت رسیده، بلکه اعضای خاندان سلطنتی و شخص شاه از شرکتهای مربوط رشوههای کلانی دریافت میکردند.20 با این وجود شاه بارها ادعای مبارزه با فساد را داشت و بر خشکاندن ریشه رشوهخواری و مفاسد در ایران تاکید میکرد حتی در اصل نوزدهم انقلاب سفید، مبارزه با فساد مالی را گنجانده بود و گاهی اوقات اصل «از کجا آوردهای» را در مجلس یا دولت بر سر زبانها میانداخت، هر چند مردم میدانستند عامل اصلی خود اوست و شرط اول مبارزه، پاکسازی دربار میباشد. خوشگذرانیها، مجالس عیش و نوش و نحوه برپایی جشنهای 2500 ساله، همگی ادعای دروغین شاه را نمایان میکردند. شاه برای تبلیغات رییسجمهوری امریکا --- برای آنکه بعدها حامی او باشد --- مخارج هنگفتی پرداخت میکرد که تمام این هزینهها از بودجه عمومی و خزانه پرداخت میگردید. جالب اینجاست که اگر شخص مورد نظر، رییسجمهور نمیشد، تا مدتها روابط خصمانهای وجود داشت مگر اینکه امتیازات و رشوههای خاصی از سوی شاه و دولت ایران داده میشد تا روابط به حال عادی بازگردد. نمونهای از این مساله در سال 1355 اتفاق افتاد که دلارهای نفتی بسیاری از ایران برای ستاد انتخاباتی رییس جمهور امریکا هزینه شد.21
فساد مالی خاندان پهلوی
رشوهخواری، تصرف اموال و املاک عمومی، قاچاق مواد مخدر، قمار و عیاشی تنها گوشهای از ویژگیهای خاندان فاسد پهلوی دوم است. به گفته یک منبع موثق غربی، در چند سال آخر حکومت رژیم پهلوی، مبالغ هنگفتی --- بالغ بر 2 میلیارد دلار --- از درآمدهای نفتی به طور مستقیم به حساب بانکی متعلق به اعضای خانواده سلطنتی در خارج از کشور واریز میشد که این انتقالات هرگز در خزانه کشور ثبت نگردید.22 این خاندان با چپاول و بلعیدن ثروت زمینداران و ملاکین و متلاشی کردن نیروهای اقتصادی --- اجتماعی، به درآمدهای غیرمالی خود افزودند و درآمدهای ریالی را نیز به حسابهای خود در خارج از کشور منتقل میکردند. خزانه مملکتی؛ حساب شخصی شاه، اطرافیان و خاندان پهلوی بود و پرداختها به دلایل مختلفی صورت میگرفت.
بر طبق مستندات تاریخی، خانواده پهلوی در اوایل دهه 1350 ثروتمندترین خانواده سوداگر ایران بودند؛ شراکت هر یک از افراد این خانواده در کارخانههای ساخت ماشینآلات، مجتمعهای اتومبیلسازی، تولیدات ساختمانی و ساختمانسازی، شرکتهای معدنی و کارخانجات نساجی امری بدیهی بود. بیشتر داراییها نیز توسط «بنیاد پهلوی» مدیریت و اداره میشد؛ این بنیاد در سال 1337 تاسیس گردید تا به ظاهر امور بشردوستانه و خیرخواهانه را سامان دهد. در اواخر دهه 1350 دارایی بنیاد بالغ بر 8/2 میلیارد دلار میشد که در زمینه املاک، بازرگانی، بانکداری، ساخت اتومبیل و... سرمایهگذاری گردید، دارایی شاه در این بنیاد حدود 135 میلیون دلار بود. برآورد شده که خاندان سلطنتی 5 درصد کل سرمایه ثابت ناخالص کشور را در برنامه پنجم به صورت بخش خصوصی داخلی سرمایه گذاری کرده بودند.23
این وضعیت اقتصادی در جامعه باعث شکلگیری انحصار خاصی شده بود که بخش بزرگی از آن در دست خاندان پهلوی بود و با وجود انحصارات در اقتصاد داخلی، دیگر کسی را یارای رقابت با آنها نبود. از طرفی بنیاد پهلوی سالانه بالغ بر 40 میلیون دلار یارانه میگرفت و تنها در سال 1356، سهام 207 شرکت شامل 8 شرکت معدنی، 10 کارخانه سیمان، 17 بانک و شرکت بیمهای، 23 هتل، 25 کارخانه فلزات، 25 واحد کشت و صنعت و 45 شرکت ساختمانی را در اختیار داشت.24 این وضعیت اقتصاد کشور را فلج کرده بود، با توجه به اینکه قشر عظیمی از جامعه به شدت از فقر، تبعیض و شکاف طبقاتی رنج میبرد، بحرانهای اقتصادی روز به روز بر وخامت اوضاع افزوده بود. کسی هم که میخواست سرمایهگذاری کند، در دام انحصارات خاندان سلطنتی افتاده و مضمحل میشد چرا که اجازه کار پیدا نمیکرد؛ به نمونهای از این موضوع اشاره میکنیم: «از آن جا که شاهپور غلامرضا کارخانه سیمان داشت، نمیگذاشت کسی اجازه تاسیس کارخانه سیمان بگیرد و در نتیجه این مساله بود که مملکت دچار کمبود سیمان شد.»25
برپایی مجالس عیش و نوش، جشنها و مهمانیهای بسیار و پرخرج از دیگر مواردی بود که هر یک از اعضای خاندان سلطنت و وابستگان به میل خود انجام میدادند. هزینه تمام این مجالس پرخرج که دور از شان والای انسانی بودند، از بودجههای مملکتی و خزانه عمومی تامین میشدند. به عنوان مثال، مراسم جشن 2500 ساله را مرور میکنیم؛ این جشن که به مناسبت سالگرد بنیانگذاری نخستین سلسله شاهنشاهی در ایران بر پا گردید به شکل مفتضحانهای برگزار شد. این جشن تنها برای رهبران کشورهای خارجی تدارک گردید و به همین خاطر کلیه فعالیتهای تدارکاتی آن نیز به خارجیان سپرده شد. جشنها با بریز و بپاش فراوانی برگزار شدند و هزینه یکصد میلیون دلاری آن هم از خزانه مملکتی پرداخت گردید.26 در مجالس برپا شده اعمال خلاف اخلاق و فاسد جاری بود، تنها برای تزیین و چراغانی شهر تهران حدود هشتاد میلیون تومان هزینه شد؛ در حالی که در جنوب شهر، مردم از شدت قحطی و خشکسالی مجبور بودند اطفال خود را بفروشند.27 به همین دلیل جرقههای اعتراض و انزجار از شاه، خاندان سلطنتی و دولتهای وابسته شعله ورتر شد.
سوء استفادههای مالی، رشوهخواری و فساد مالی در معاملات داخلی و خارجی فراوان بود، به طوری که در طول تاریخ 2500 ساله پادشاهی سابقه نداشت. این مساله تنها مشکل موجود نبود، بلکه اعضای خانواده سلطنتی که از این راهها ثروت کلانی به دست آورده بودند، به فساد اخلاقی روی آورده بودند، قماربازی، عیاشی و قاچاق مواد مخدر از کارهای معمول آنها بود. فردوست درباره اشرف، خواهر محمدرضا پهلوی نوشته: «قماربازی، قاچاق مواد مخدر و عیاشی که با سوءاستفادههای مالی همراه بود از جمله کارهای روزمره اشرف بود.»28 دخالتهای دربار در امور مربوط به مواد مخدر تنها به اشرف ختم نمیشد، بلکه هر یک به نوعی سهیم بودند و حتی دولتهای بر سر کار آمده و برخی از شخصیتهای صاحب قدرت نیز به این کار مبادرت داشتند.29
نمونه های بسیاری از ارتکاب اعمال فاسد توسط خاندان پهلوی وجود دارد که به عنوان مثال روزنامه کیهان در شهریور و مهرماه سال 1376 طی سلسله مقالاتی با عنوان «دزدان با چراغ» به آنها اشاره کرده است و خاطرات موجود و کتابهای نوشته شده در این زمنیه توسط نویسندگان داخلی و خارجی نیز بر این موضوع تاکید دارند. بنابراین وقتی شاه و خاندان پهلوی در فساد مالی غوطهور هستند، میتوان وضع دولتهای وابسته را در آن دوران حدس زد و اگر تلاشی برای مبارزه با فساد صورت گرفته به یقین ادعایی دروغ بوده که راه به جایی نمیبرد.30
دولتهای فاسد در رژیم سابق
فساد مالی وزیران و دولتهای بر سر کار آمده در دوران پهلوی دوم زبانزد خاص و عام است. هر دولتی که بر مسند قدرت مینشست، بیشتر از دولت قبلی مرتکب اعمال فاسد میشد و جالب اینجاست که هر دولت و کابینهای که بر سر کار میآمد، سرلوحه کار خود را مبارزه با فساد قرار میداد و اعلام میکرد: «دولتها با فساد و در کنار فساد زندگی کردهاند و با عوامل و اسباب فساد در حال سازش دائمی و همزیستی مسالمتآمیز به سر بردهاند.»31
مهمترین و اصلیترین راه برای سوءاستفادههای مالی و فساد دولتهای رژیم، خرید تسلیحات از طریق بودجه نظامی بود. طبق آمار موجود در دهه 1970 ارتش ایران دارای سلاحهایی بود که حتی نیروهای نظامی امریکا هم به آنها مجهز نبودند و برخی از آنها برای ارتش امریکا گران تشخیص داده شده بود. بودجه مستقیم وزارت جنگ از سال 1953 تا 1961 به میزان 65 میلیارد ریال یعنی چهار برابر بودجه صنعتی و کشاورزی بود؛ کمکهای نظامی امریکا به ایران باعث گردید 40 درصد از بودجه نفت که میبایست برای کارهای عمرانی و توسعه اقتصادی خرج میشد، صرف کسری بودجه ناشی از نظامیکردن کشور شود.32
در دولتهای انتصابی، مشاغل و پستهای دولتی، حکومتی و سفارتخانهای با پرداخت رشوههای کلان جابهجا میشد؛ این مشاغل ممکن بود به کسانی داده شود که هرگز تخصصی در امور محوله نداشتند. نفوذ صاحبان ثروت و قدرت در دولتمردان و وزیران به جایی رسیده بود که حتی ممکن بود اقتصاد مملکت را با بحران روبهرو کند. یکی از این نمونهها مربوط به وقتی است که گلسرخی، وزیر منابع طبیعی بود. وی با یکی از تجار معروف به نام آهنچیان قرار گذاشتند هر جا زمین و یا ملک باارزشی یافتند، آن را جزو اراضی منابع طبیعی (ملی) معرفی کرده و آن را از تملک صاحبش خارج کنند و بعد از خرید ارزان، زمین را از ملی بودن خارج کرده، به چند برابر قیمت بفروشند و در این میان سود حاصله را بین خود تقسیم کنند.33 مواردی از این دست در تاریخ بسیار به چشم میخورد.
از بین دولتهای بر سر کار آمده، دولت هویدا و کابینه او بیشترین فساد را مرتکب شدهاند ؛ قمار، عیاشی و حیف و میل درآمدهای نفتی بیش از پیش در این دوران وجود داشت. فردوست در مورد اوضاع آن زمان میگوید: «در هیچ زمانی به اندازه دوران هویدا فساد گسترده نبود.» 34 دریافت وامهای کلان و بازپرداخت آنها و بهویژه بهره آنها --- به منظور خودشیرینی -- باعث تاراج ثروت ملی و دلارهای نفتی حاصل از فروش نفت خام شد. جالب اینجاست که کشور در سالهای شوک نفتی (54 -- 1352) که درآمدهای کلانی به دست آورده بود، به کشورهای مختلف وام میداد و از سویی، به دلایلی وام میگرفت. نکته اینجاست که رژیم با شرایط سنگین و با بهره 120 در هزار وام میگرفت و سرمایه ملت و درآمد نفت را با بهره 6 در هزار به دیگر کشورها وام میداد.35 پس از اینکه درآمد نفت و صادرات نفت خام کم شد، مشکلات یکی پس از دیگری جامعه را با بحران مواجه کرد؛ اجرای سیاستهای دروازه باز باعث شد که واردات به 5 برابر صادرات برسد. برای اینکه ایران نقطه امنی باشد و سپر دفاعی امریکا در مقابل کمونیست محسوب شود، هزینههای نظامی نیز افزایش یافت. این وضعیت تنها باعث ثروتمندتر شدن عدهای محدود و فقیر شدن قشرعظیمی از جامعه شد.36
سیاستهای فریبکارانهای از جمله «انقلاب سفید» و «اصلاحات ارضی» نه تنها منافعی برای عامه مردم نداشت، بلکه عامل نفاق، تبعیض طبقاتی، فقر و مهاجرت بود. روند جاری در آن زمان به سمت وابستگی اقتصادی و سیاسی به غرب و به خصوص امریکا حرکت میکرد. به این ترتیب، بخش مهمی از درآمدهای نفتی صرف خرید مواد مصرفی و بخش مهم دیگر آن نیز صرف خرید تسلیحات میشد. آن زمان در اقتصاد ایران ظرفیتسازی نشده بود، به همین دلیل ارتکاب مفاسد مالی و سوءاستفادهها به شدت رواج داشت. نمونه بارز این مساله مدت انتظار کشتیهای پهلو گرفته برای تخلیه بار بود؛ چون آمادگی لازم وجود نداشت، ممکن بود تا 800 کشتی در صف انتظار برای تخلیه بار خود در نوبت بمانند و حتی گفته شده این انتظار گاهی تا 6 ماه طول میکشید، این مساله برای صاحب کشتی مسوولیتی نداشت و اگر کالا فاسدشدنی بود، طبق دستور آن را در دریا میریختند. فردوست این وضعیت را رویه دایمی توقف کشتیها در بندرعباس عنوان کرده است.37
فساد، رشوهخواری و سوءاستفادههای مالی به همراه ترویج عادات اجتماعی غیربومی و ارزشهای غیرسنتی طبقه حکومتی و دولتمردان باعث تنفر و پریشانی عموم ملت شده بود. این فساد با افزایش شدید قیمت نفت به اوج خود رسید، شاه و دولت دستنشانده همیشه میزان معینی فساد و رشوه را در میان مقامات ضروری میدانستند و به آن عمل میکردند. این وضعیت برای مردم و روحانیت مردمی غیرقابل تحمل بود؛ بنابراین اعتراضات مردمی و جرقههای انقلاب شعلهورتر شد.
در دورانی که رژیم پهلوی آخرین نفسهای حیات خود را میکشید، شاه فرار کرده و کشور را به حال خود واگذاشته بود، هر کس از وابستگان هر آنچه میخواست، میکرد؛ در این دوران کوتاه نیز مفاسد مالی بزرگ و سوءاستفادههای کلانی وجود داشت. از جمله در زمان دولت بختیار که دوره آن کوتاه بود، تلاش برای ارتکاب فساد با سرعت بیشتری صورت گرفت. بختیار به تنهایی حدود 60 میلیون تومان از هزینه سری نخستوزیریرا به نفع خود برداشت کرده بود و تنها 10 میلیون تومان را بابت باختهای خود در قمار پرداخته بود.38
با این حال، عمر رژیم فاسد پهلوی به سر آمد و این در حالی بود که تا به شدت در فساد فرو رفته بود. مردم دیگر تحمل چنین وضعیتی را نداشتند. رهبری دینی با همت مردم و پشتوانه الهی توانست بساط خاندان پهلوی را برچیند و با پیروزی انقلاب عمر آن را به سر آورد. به یقین یکی از علتهای اصلی بروز انقلاب اسلامی و پیروزی شکوهمند آن، وجود مفاسد مالی، رشوهخواری، حیف و میل اموال عمومی و سوءاستفادههای غیرقانونی دولتمردان و مقامات بالای رژیم سابق بود و به طوری که اشاره کردیم، اکثر صاحبنظران و اندیشمندان داخلی و خارجی بر این مساله تاکید دارند.
جمعبندی و نتیجه گیری
فساد در رژیم پهلوی به نهایت خود رسیده بود و میلیاردها دلار توسط عمال داخلی و حتی خارجی از طریق اعمال فاسد جابهجا میشد. حتی طبق برآوردی، میزان فساد صورت گرفته بین سالهای ---55 1352 حدود یک میلیارد دلار بود.39 این در حالی بود که دولتهای داخلی خود را مدعی و حامی مبارزه با فساد مالی و رشوهخواری معرفی میکردند و جالبتر اینکه دولت امریکا نیز از گستردگی مفاسد مالی در ایران ابراز نگرانی میکرد و کمکهای خود را به دولت --- تنها به صورت تبلیغات دروغین --- کم میکرد؛ در حالی که در فاصله سالهای ---57 1955 میزان کمکهای بلاعوض و وامهای دولت امریکا به ایران به طور متوسط در سال حدود 100 میلیون دلار بود.40
از طرفی در دوران سلطنت پهلوی اول و دوم، به افراد، گروهها و یا عواملی که بایستی در یک جامعه مدنی به مبارزه علیه مفاسد مالی و رسواگری عاملان آن بپردازند، اجازه فعالیت و ادامه حیات داده نمیشد. در یک جامعه مدنی، مطبوعات یکی از ارکان مبارزه با مفاسد مالی هستند؛ اما در رژیم پهلوی به جای مبارزه، خود سانسوری میکردند، آنها حق نداشتند انحرافی از رژیم پیدا کنند؛ سعی میکردند اعمال رژیم را توجیه کرده و از مخالفان، حوادث و جریانات واقعی سیاسی اسمی نبرند؛ چیزی نوشته میشد که مسالهای به وجود نیاورد. پنجه سانسور اجازه تبادل فکر نمیداد و محیط با خفقان کامل توسط عوامل جاسوس و ساواک حفظ میشد.
قوه قضاییه نیز که بایستی مستقل، آزاد و عادلانه عمل کند، وظیفه اصلی خود یعنی رسیدگی به جرایم، انحرافات و مفاسد را، فراموش کرده بود. با گذشت سالها چنان ضعیف شده بود که بیشتر دستورات مقامات قوه مجریه، دولتهای فاسد و ساواک بر آن حاکم بود؛ مشاغل کلیدی در اختیار اشخاص فاقد صلاحیت قرار داشت و محدودیتهای مختلف، کارایی قوه قضاییه را مختل کرده بود. بیشتر وزیران، مقامات دولتی و حکومتی و صاحبان نفوذ، قدرت و ثروت، با عنوان سرعت در کار به دخالت در امور قضایی میپرداختند. قضات و مسوولان قضایی اگر به دستورات و نکات تحمیلی دولت و ساواک توجه نمیکردند و با چند دفعه احضار و جلب تسلیم سازمان امنیت نمیشدند، بدون سرو صدا از کار کنار گذاشته میشدند. قضات و عاملان قضایی هم که بر سر کار بودند برای ارتقای مقام و عنوان، چاپلوسیهای بسیاری انجام میدادند و بسیاری از جنایات رژیم را تسهیل میکردند.
نبود احزاب مختلف و فعال نیز یکی از راههایی بود که فساد مالی را تسهیل میکرد. اگر حزبی شکل میگرفت و طبق وظیفه خود، به رسواسازی فاسدان میپرداخت، بلافاصله نابود شده و اجازه ادامه حیات پیدا نمیکرد. البته جالب است بدانیم که یک حزب مطرح وابسته وجود داشت با عنوان «حزب رستاخیز» که توسط شاه و خاندان پهلوی پایهریزی شد. علت تکحزبی بودن نیز مشکل سوءاستفادههای مالی بیان میشد، آنها ادعا میکردند تنها با حزب واحد این معضل رفع میشود. افراد و گروهها مجبور به عضویت در این حزب بودند و کسانی که امتناع میکردند، از حقوق اجتماعی خود محروم شده و گاهی حبس و شکنجه در انتظار آنان بود. حضرت امام(ره) با اعلامیهای صریح پرده از رسواییها و مفاسد صورت گرفته زیر لوای عضویت در حزب رستاخیز برداشتند و در 28 صفر 1395 هجری قمری، به شدت حزب را زیر سوال بردند؛ ایشان فرمودند: «اجبار مردم به تظاهر در موافقت و پایکوبی و جنجال در امری که مخالف خواسته آنهاست و اجبار ملت به ورود در حزب، نقض قانون اساسی است.» ایشان ورود افراد به این حزب را تحریم کردند.
بنابراین، میتوان گفت که رژیم سابق و وابستگان آن در فساد مالی و سوءاستفادههای بسیاری غوطهور شده بودند و هیچکس نمیتوانست به مقابله با آنها بپردازد؛ همگان مسخ شده و در خواب غفلت فرو رفته بودند. اما گذشت زمان مردم را بیدار کرد و روحانیت و مردم با تمسک به ریسمان الهی بساط فساد و ارتشأ رژیم را برچیدند. پیروزی انقلاب اسلامی ایران، رژیم پهلوی را با ابعاد و سیطره گسترده فسادش ابطال کرد. مقام معظم رهبری در توصیف وضعیت رژیم سابق چنین فرمودهاند: «رژیم پهلوی با نابودکردن کشاورزی ملی و وابسته کردن صنعت ناقص و معیوب و بازگذاشتن دست بیگانگان حریص و دورکردن دربار و غارت منابع نفتی و بذل و بخشش ثروت ملی به اربابان امریکایی و اروپایی و ویران کردن روستاها و تبدیل ایران به بازار کالاهای بیارزش خارجی و پیمانههای محصولات کشاورزی امریکا و برنامههای خائنانه دیگری از این قبیل، اقتدار کشور را دچار انحطاط مزمن و وابسته به اداره قدرتهای خارجی کرده و رگ حیات ملت را به دست دشمنان سپرده بود.»41 این بود که پایههای انقلاب شکل گرفت و با جدیت تمام به ثمر نشست.
اما سوال مهمی که شاید در اذهان باشد، این است که چرا در ایران بعد از انقلاب همچنان شاهد بروز مفاسد مالی هستیم؟ هر چند این بحث مجال دیگری را برای پاسخ دادن میطلبد،42 اما اشاراتی گذرا به این موضوع میکنیم. نخست اینکه به حمد الهی سران و مقامات طراز اول حکومتی از این مساله مبرا هستند و پیوسته در این خصوص گوشزدهایی میکنند. دیگر اینکه قوه قضاییه در ایران اسلامی مستقل و آزادانه عمل میکند و به شدت علیه مصادیق فساد مالی مبارزه میکند. سوم اینکه مطبوعات آزاد، جنبشهای دانشجویی و نیز تعدد احزاب و در یک کلام جامعه مدنی موجود، مجال جولان به فاسدان نمیدهد.
حال اگر فردی، گروهی و یا شخصیتی مرتکب اعمال فاسد شد، چندین بحث مطرح میشود؛ نخستین و مهمترین آن این است که ارزشهای اخلاقی و آموزههای معنوی و دینی در او کم اثر و یا بیاثر شدهاند و از طرفی وجدان خفته او توانایی بیدارکردن او را ندارد. اگر ارزشهای اخلاقی و دینی در جامعه پرفروغ باشد، شخص به خود اجازه ارتکاب مفاسد را نخواهد داد، چون در جامعه دینی کنترلهای درونی و بیرونی نقش اصلی خود را به خوبی ایفا میکنند. نکته دیگر اینکه شاید علت اصلی ارتکاب مفاسد، فقر و اقتصاد نوپای کشور باشد که با توجه به جوانی انقلاب، رفتهرفته سایه شوم وابستگی سیاسی و اقتصادی رخت بربسته و اقتصاد داخلی با تکیه بر مردم و خداوند متعال شکوفاتر میشود. سومین بحث نیز آن است که علت برخی از مفاسد در عدم شفافیت قوانین و یا تعدد آنهاست که بایستی در اینخصوص نیز اقداماتی اساسی صورت گیرد. چهارمین توضیح اینکه بسیاری از مفاسد مالی صورت گرفته ممکن است ریشه خارجی داشته باشند و توسط بیگانگان و دشمنان حمایت و پشتیبانی شوند؛ دشمن انقلاب سعی بسیار دارد با توسل به ترفندهای گوناگون جو فاسدی را در داخل رواج دهد. لازم است ریشههای این نفوذ به خوبی شناخته و به طور کامل از بین برود و نیز عاملان فاسد و وابسته، رسوا شوند.
تمامی هموغم مسوولان حکومتی و دولتمردان مملکتی با ارائه قوانین و دستورالعملهای مختلفی، از جمله تشکیل مستمر جلسات ستاد مبارزه با فساد مالی و نیز تصویب قانون پولشویی و غیره، بر این است که مصادیق فساد از جامعه اسلامی رخت بربندد، چرا که جامعه اسلامی ما دنبالهروی حکومت دینی و جامعه علوی است. شایسته آن که هدف اصلی مردم و مسوولان در راستای کمکردن فاصله طولانی با جامعه آرمانی علوی باشد و البته این، کاری بس عظیم و بزرگ است بنا به فرموده مقام معظم رهبری، «مهمترین بخش انجام اصلاحات در کشور ما بایستی مبارزه با فقر، فساد و تبعیض باشد.»
پی نوشتها:
-1- ر.ک. به: فریدون هویدا، سقوط شاه، ترجمه ح.1. مهران، انتشارات اطلاعات، تهران، 1365، ص 9.
-2- ر.ک. به: مهدی رهبری، اقتصاد و انقلاب اسلامی ایران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران، 1379، ص 291.
-3- نمونههایی از این نظرات را در منابع زیر جستوجو کنید؛ نیکی آر. کدی، ریشههای انقلاب ایران، ترجمه عبدالرحیم گواهی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ دوم، تهران، 1375؛ همچنین: سایروس ونس و برژینسکی، توطئه در ایران، ترجمه محمود مشرقی، انتشارات هفته، تهران، 1362، و نیز: فرد هالیدی، دیکتاتوری و توسعه سرمایهداری در ایران، ترجمه فضلالله نیکآیین، انتشارات امیرکبیر، تهران، 1358.
-4- سقوط شاه، ص 92.
-5- این بحث، نظر آنتونی پارسونز است که در خاطرات خود در دوران سفارت خود (سفیر کبیر انگلیس) آورده است:
.28,9791-47915, London, 4891, PP. 1Anthony Parsons, The Pride and the Fall: Iran
-6- مثالی در این زمینه را در کتاب زیر ببینید: حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، انتشارات اطلاعات، تهران، 1374، جلد اول، ص 572.
-7- برای ملاحظه برخی از نمونههای فساد مالی در ایران قدیم، ر.ک. به: حسن دادگر، فساد مالی: زمینهها، عوامل و راهکارهای خلاصی، به سفارش کانون اندیشه جوان پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، انتشارات موسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، در دست چاپ
-8- در تاریخ میخوانیم که دستور داده شد دور سر حاکم خراسان را خمیر بگیرند و سرب مذاب در آن بریزند، تا او مجبور شود جواهرات نادری را به آغامحمدخان قاجار بدهد؛ ر.ک. به: سیدجلالالدین مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ ششم، تابستان 1375، جلد اول، ص 23.
-9- ر.ک. به: تاریخ تمدن ویل دورانت، ترجمه گروهی از نویسندگان، انتشارات اسلامی، تهران، 1365، جلد ششم، ص 842.
-10- مثالهایی در اینباره را در ماخذ زیر ببینید: مهدی بامداد، شرح حال رجال ایران، انتشارات زوار، تهران، بیتا، جلد اول، صص 209 و 514.
-11- ر.ک. به: ناظمالاسلام کرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان، تهران، بدون ناشر، 1357، جلد اول، ص 127.
-12- برای بررسیهای بیشتر در این زمینه، ر.ک. به: مرتضی راوندی، تاریخ اجتماعی ایران، انتشارات امیرکبیر، تهران، 1359، جلد چهارم، صص 130 و 849. جلد دوم، صص --497 --498 514،
-13- همچنین در تاریخ آمده که وقتی ناصرالدین شاه دستور قتل امیرکبیر را صادر کرد، با نقشه قبلی و حیله اطرافیان، در حال معاشقه با یکی از زنان خود بوده است و اطرافیان با این ترفند، مانع بزرگ خود را که همانا امیرکبیر بود از میان برداشتند؛ ر.ک. به: تاریخ سیاسی معاصر ایران، جلد اول، صص ---54 59.
-14- ر.ک. به: ژولیان بارییر، اقتصاد ایران (---1349 1279)، ترجمه مرکز تحقیقات تخصصی حسابداری و حسابرسی، انتشارات سازمان صنایع ملی و سازمان برنامه، تهران، 1363، ص 197.
-15- مرگ آنها توسط آمپول هوا و یا ماندن در سلولهایی پر از شپش آلوده به تیفوس شکل میگرفت که به طور کامل مرگی طبیعی وانمود میشد؛ ر.ک. به: تاریخ سیاسی معاصر ایران، جلد اول، صص ---271 270.
-16- تاریخ سیاسی معاصر ایران، جلد اول، ص 297.
-17- کانون اندیشه دانشجوی مسلمان دانشگاه صنعتی امیرکبیر، فساد مالی در حاکمیت، انتشارات موسسه فرهنگی خانه خرد، قم، 1380، ص 58.
-18- فردوست در کتاب ظهور و سقوط سلطنت پهلوی به تفصیل در اینباره سخن گفته است؛ از جمله در این کتاب آمده که ممکن بود برای یک معشوقه یک میلیون تومان هم بدهد و اگر زیبا و باارزش بود، در ماه 10 میلیون در قالب جواهرات قیمتی به او رشوه میداد. برای بررسیهای بیشتر، ر.ک. به: ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، جلد اول، صص 48، 50، 216، 226، 262، 265.
-19- واحد مطالعات و تحقیقات اسلامی سازمان اوقاف و امور خیریه، رشوه: پدیده شوم اجتماعی، انتشارات اسوه، تهران، 1375، ص 190.
-20- برای ملاحظه موارد بیشتر، ر.ک. به: غلامرضا نجاتی، تاریخ سیاسی بیست و پنج ساله ایران، موسسه خدمات فرهنگی رسا، تهران، 1377، جلد اول، صص 536، 539، 546، 547.
-21- ر.ک. به: ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، جلد اول، صص 573 و 572.
-22- یراوند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمه کاظم فیروزمندی و دیگران، چاپ سوم، نشر مرکز، تهران، 1379، ص 400.
-23- توضیح اینکه این میزان تنها داراییها و سرمایههای داخلی آنان بود و میزان پولهای سرمایهگذاری شده در خارج و بانکهای خارجی را اگر به این داراییها بیفزاییم، در تصور نمیگنجد، ر.ک. به: ماخذ زیر:
.25-588255-258Iran: The Illusion of Power, St. Martion,s, Newyork, 0891, PP. ؛Robert Graham
-24- به منظور بررسیهای بیشتر، ر.ک. به: ایران بین دو انقلاب، ص 401؛ همچنین: سقوط شاه، ص 147؛ و نیز: محمد حسنین هیکل، ایران، روایتی که ناگفته ماند، ترجمه حمید احمدی، نشر الهام، تهران، بیتا، صص 175،---214 216.
-25- احمدعلی مسعودانصاری، من و خاندان پهلوی، تنظیم و نوشته محمد برقعی و حسین سرافراز، نشر پیکان،تهران، 1376، چاپ پنجم، ص 116.
-26- ر.ک. به: ماروین زونیس، شکست شاهانه، ترجمه عباس مخبر، انتشارات طرح نو، چاپ دوم، تهران، زمستان 1370، صص ---126 124.
-27- تاریخ سیاسی معاصر ایران، جلد اول، ص 166.
-28- ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، صص ---238 231.
-29- از دیگر کسانی که در این امر فعالیت داشت، محمودرضا --- یکی از برادران شاه --- بود که به او اجازه داده بودند در امر کشت تریاک و فروش محصولات افیونی فعالیت داشته باشد؛ ر.ک. به: سقوط شاه، ص 94.
-30- وقتی در زمان نخستوزیری هویدا از او پرسیده میشود که چرا با تجار فاسد مبارزه نمیکنید، میگوید: «چه فایده! چون آب از سرچشمه گلآلود است و اگر قصد مبارزه با این مفسدین باشد، باید از بالا شروع کرد و اول از همه شاه، خانواده و اطرافیانش را به محاکمه کشید. اگر هر کار دیگری هم غیر از این انجام شود، بینتیجه است»؛ سقوط شاه، ص 90.
-31- تاریخ سیاسی بیست و پنج ساله ایران، جلد دوم، ص 14.
-32- ر.ک. به: حسن دادگر، ارزیابی رابطه با امریکا از دیدگاه اقتصادی، به سفارش کانون اندیشه جوان پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، موسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، تهران، 1381، صص 35، 75، 76.
همچنین در تاریخ آمده که: «در اوج بحران اقتصادی کشور، در سال 1355 مبلغ 12 میلیارد دلار از امریکا سلاح خریداری شد؛ بین سالهای ---56 1350 حدود 20 درصد درآمدهای نفتی صرف خرید تسلیحات شد که تقریبا نیمی از سلاحهای فروخته شده امریکا به تمامی دنیای خارج را شامل میگشت.» جان فوران، تاریخ تحولات اجتماعی ایران، ترجمه احمد تدین، موسسه خدمات فرهنگی رسا، تهران، 1377، ص 512. -33- برای بررسیهای بیشتر، ر.ک. به: ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، جلد اول، ص 271.
-34- ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، جلد اول، ص 266.
-35- ر.ک. به: تاریخ سیاسی معاصر ایران، جلد اول، ص 185.
-36- ر.ک. به: اقتصاد و انقلاب اسلامی، ص 212؛ همچنین: تاریخ سیاسی معاصر ایران، جلد اول، صص 590 -- 589.
-37- ر.ک. به: ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، جلداول، ص 275.
-38- برای بررسی بیشتر و مشاهده نمونههایی از این دست، ر.ک. به: خاطرات فردوست در کتاب ظهور و سقوط سلطنت پهلوی که در دو جلد گردآوری شده است.
-39- ر.ک. به: ایران بین دو انقلاب، ص 411، به نقل از ماخذ زیر:
.33-34"The Crisis in Iran", Armed Forces Journal International, January 9791, PP. ؛A. Mansur
-40- این مطلب را «مارلو» سفیر امریکا در ایران بیان داشته است؛ ر.ک. به:
.119Iran: A Short Political Guid, Pall Mall, London, 3691, P. ؛J. Mrlow
41- پیام مقام معظم رهبری به مناسبت بیستمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی ایران، روزنامه جمهوری اسلامی، موزخ 24/11/1377، ص 2.
-42- نگارنده در کتابی با عنوان «فساد مالی: زمینهها، عوامل و راهکارهای خلاصی» به تفصیل در اینباره بحث کرده است .این کتاب که در دست چاپ است، میتواند به این سوال پاسخی مقتضی بدهد.
حاکمان قاجار برای پرشدن خزانه دولت، هر ساله حکام ایالات را تغییر میدادند و از این انتصابات رشوههای فراوانی میگرفتند. حاکمان محلی نیز کارهای اداری را به اشخاص متمول میفروختند و از این راه بر اموال عمومی قیمومیت داشته و چپاولهای بسیار میکردند.
دستیازی به اموال عمومی و حیف و میل بیتالمال، در راه خوشگذرانی و عشرت شاهان قاجار صرف میگردید.
رضاشاه با تصرف اموال و املاک مردم، بزرگترین مالک ایران شده بود و تمام چرخهای حیاتی کشور را در جهت منافع شخصی خود به حرکت درمیآورد. مرگ در انتظار کسانی بود که حاضر نبودند املاک خود را تقدیم شاه کنند.
در تاریخ آمده است: «اداره سیصد شغل سطح بالای مملکتی فقط در اختیار 70 الی 80 نفر از سیاستمداران قدیمی و بانفوذ بود که به جز چند مورد، سن همه آنها از 50 و یا 60 سال بیشتر بود.»
از آن جا که خود دولت نیز فاسد بود، نمیتوانست در مقابل فساد مقامات و صاحبان قدرت و نفوذکاری انجام دهد و وقتی دولتمردان ادعای مبارزه با فساد مالی را میکردند، به سراغ چند تاجر، بازاری و یا کارمند دون پایه رفته و آنها را محاکمه میکردند
شاه تنها در یک معامله با شرکتهای اسلحهسازی امریکایی حدود 5/3 میلیارد دلار رشوه گرفته بود.
برپایی مجالس عیش و نوش، جشنها و مهمانیهای بسیار و پرخرج از دیگر مواردی بود که هر یک از اعضای خاندان سلطنت و وابستگان به میل خود انجام میدادند. هزینه تمام این مجالس پرخرج از بودجههای مملکتی و خزانه عمومی تامین میشدند.
ارتش ایران دارای سلاحهایی بود که حتی نیروهای نظامی امریکا هم به آنها مجهز نبودند و برخی از آنها برای ارتش امریکا گران تشخیص داده شده بود.
سیاستهای فریبکارانهای از جمله «انقلاب سفید» و «اصلاحات ارضی» نه تنها منافعی برای عامه مردم نداشت، بلکه عامل نفاق، تبعیض طبقاتی، فقر و مهاجرت بود.
بختیار به تنهایی حدود 60 میلیون تومان از هزینه سری نخستوزیریرا به نفع خود برداشت کرده بود و تنها 10 میلیون تومان را بابت باختهای خود در قمار پرداخته بود.
منبع : زمانه ـ ماهنامه اندیشه و تاریخ سیاسی ایران معاصر
تاریخ معاصر ایران!!!
مقدمه
پرداختن به گذشته کشوری با ریشه چون ایران با زیر و بم هایش امری است که دقت و فراست بسیار می طلبد و طوماری است صد من که در این نوشتار نمی گنجد، اما در آستانه سی و یکمین سالگرد وقوع انقلاب اسلامی مختصر نگاهی به تاریخ ایران، هم عاملی برای تامل است و رهایی از غفلت و غرور و هم چراغی برای آینده، بدون تردید راه دستیابی به افق های ترسیم شده نظیر ایران 1404 با آموختن از درس های ارزشمند تاریخ هموار می گردد. مطلب ذیل نیز با چنین هدفی تدوین گردیده است و سعی نموده به اختصار سیر تاریخی رخدادهای ایران را با تمرکز بر روابط خارجی از تاسیس دولت شیعی صفوی تا انقلاب اسلامی ایران بیان نماید.
هنگامی که دولت متزلزل ساسانی با حمله اعراب مسلمان فروپاشید، حکومت اعراب و مفاهیم اسلامی بینش و نگرش جدیدی را وارد کشور نمود، ایرانیان با هویت تازه ای عجین شدند که به مرور در لایه های جامعه نفوذ کرد اما فقدان حکومت مقتدر مرکزی، دردی بود که سالیان طولانی ( حدود 900 سال ) جامعه ایران را گرفتار کرد. این دوران تقریباً با قرون وسطای غرب و عصر ظلمت و تاریکی همزمان است، یعنی دوره ای که مسلمانان دست بالا را در نظام آن زمان داشتند. اما با فروپاشی امپراطوری روم شرقی به دست سلطان محمد فاتح در سال 1453 میلادی و شکل گیری رنسانس، دوره جدیدی شکل گرفت که با تحولات چشمگیر علمی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی همراه بود و آغاز گر جهش غرب به شمار می رود. همزمان با شروع حرکت غرب، مسلمانان به تدریج سرعت پیشین خود را از دست دادند و این ایام مقارن با شکل گیری دولت متمرکزی به نام صفوی در ایران است و آغاز گر وحدت و تحول داخلی ایران قلمداد می شود. آغازی که به یکی از بزرگترین رویدادهای قرن بیستم یعنی انقلاب اسلامی متاثر از فرهنگ شیعه تبدیل شد. انقلابی که در فرایند تحولات عظیم سیاسی، اجتماعی و فرهنگی قرن بیستم از مهمترین انقلاب های تعیین کننده و تاثیر گذاری است که آثار آن نه تنها در مرزهای داخلی ایران که در حوزه های منطقه ای و بین المللی مشهود است.
سلسله صفوی
با حمله اعراب به ایران و شکست یزدگرد سوم آخرین پادشاه ساسانی و مرگ وی در سال 652 میلادی، ایرانیان از داشتن دولتی متمرکز محروم ماندند، تا اینکه در سال 1501 م ( 880 شمسی ) تحولی بزرگ به وقوع پیوست و آن هم تشکیل دولت صفوی بود. پیدایش این دولت که باید آن را سرآغاز عصر تازه ای در حیات سیاسی و مذهبی ایران دانست موجب گردید استقلال ایران بر اساس مذهب رسمی تشیع و یک سازمان اداری بالنسبه متمرکز، تامین گردد. تاسیس و استقرار این دولت زمینه ای را فراهم ساخت تا خلاقیت های فرهنگی تداوم و امکان تجلی و رشد یابد.
شاه اسماعیل صفوی دولت صفوی را بنیان نهاد و مذهب شیعه دوازده امامی را مذهب رسمی ایران اعلام کرد و به جنگ ترکان عثمانی رفت که به علت عدم برخورداری از سلاحهای روز آن زمان در چالدران شکست خورد، پادشاه بعدی شاه تهماسب بود که دولت را تثبیت نمود و در دوران او، آرامشی که در سایه صلح با عثمانی فراهم آمده بود ایران را فرا گرفت و اقتدار دهنده به این سلسله همانا شاه عباس است که با کمک انگلیسی ها تجهیزات مدرن جنگی آن زمان یعنی توپ و تفنگ را ساخت و در جنگ با عثمانی انتقام شکست چالدران را از آنان گرفت و با پیروزی بر این امپراطوری، افتخاری را نصیب ایرانیان نمود. اما پس از این سه تن، بی کفایتی ها تداوم یافت تا قدرت به آخرین سلطان کشور یکپارچه صفوی یعنی شاه سلطان حسین رسید و او تاج و تخت را تقدیم محمود افغان نمود.
سلسله افشاریه
سقوط اصفهان به دست افغان ها بهانه خوبی به دست سرکشان داخلی و مدعیان خارجی ایران داد تا هر یک از گوشه ای سر برآوردند و کشور را به هرج و مرج طولانی مبتلا کنند. نادر نیز در راس گروهی در خدمت شاهزاده سرگردان صفوی ( تهماسب میرزا ) که در جستجوی یاران و همراهان فداکاری بود، قرار گرفت و عزم نجات ایران کرد. او افغان ها را بیرون راند و قدرت را مجدداً به خاندان صفوی سپرد اما اقدام خود سرانه شاه صفوی و جنگ با عثمانی و شکست در این جنگ باعث شد نادر او را خلع و نیابت سلطنت را بر عهده گیرد و در نهایت سلطنت ایران در دشت مغان به او سپرده شد. نادر که با رشادت های خود روس ها را بیرون کرده، عثمانی ها را سر جای خود نشانده بود و قندهار، خوارزم و بخارا را تسخیر نمود و توانسته بود دهلی را تصرف کند درنهایت به واسطه تندخویی با سپاهیانش پس از 12 سال سلطنت که حاصل آن لشکرکشی به نواحی مختلف بود، در خراسان به قتل رسید و با قتل او مجدداً سپاه مقتدر ایران از هم پاشید و جنگ و درگیری کشور را فرا گرفت و جانشینان وی نیز دوام چندانی نیافتند.درمجموع سلسله افشاریه با عمر کوتاه خود نوید بخش احیای وسعت باستانی ایران زمین و بازیابی قدرت ایران بود، دوره ای که نظام اقتصادی و کشاورزی بهبود یافت و نقش ارتش در ایجاد امنیت مشهود بود و به لحاظ مناسبات خارجی نیز از اهمیت شایان ذکری در تاریخ ایران برخوردار است.
سلسله زندیه
کریم خان زند از سرداران سپاه نادر، پایه گذار سلسله زندیه محسوب می شود. دوران حکومت وی در شیراز را باید نعمتی برای مردم ایران شمرد، چرا که توانست طعم آسایش و امنیت را پس از قریب پنجاه سال ناآرامی و جنگهای مستمر به هموطنان خود بچشاند. به طور کلی، دوران تقریباً پنجاه ساله زندیه عصر کشمکش های داخلی بود و مدعیان خارجی را یارا و اندیشه آن نبود که به ایران تجاوز کنند. تنها جنگ وی با عثمانی و نتیجه آن فتح بصره بود. سرحدات کشور نیز از هر جهت در اختیار دودمان های ایرانی قرار داشت. انقلاب صنعتی، جنگ های فرانسه و انگلیس، انقلاب استقلال آمریکا و انقلاب کبیر فرانسه اهم رویدادهای متقارن با سلسله زندیه است. پس از مرگ کریمخان بازهم جنگ و درگیری و کشمکش بر سر قدرت آغاز گردید و در نهایت حکومت به لطفعلی خان زند رسید که او نیز به دست آقامحمدخان قاجار کشته شد. آغاز دوره صفویه تا پایان زندیه مقارن با قرون جدید در تمدن غرب است که با اصلاح مذهب، پیشرفت علوم، انقلاب صنعتی و شکل گیری دولتهای جدید و قدرتمند و تحولات مختلف همراه بوده است و از این زمان به بعد شاهد حضور گسترده قدرت های اروپایی در کشورمان هستیم.
سلسله قاجاریه
دوران قارجاریه که پس از زندیان قدرت را بر دست گرفتند اهمیت بسیاری در تاریخ ایران دارد، عدم درک تحولات نظام بین الملل و سیاست های قدرت های بزرگ و عدم آشنایی با مقدورات و محذورات باعث شد ایران به سرعت مراتب افول را طی کند و کشوری که زمانی قدرت برتر جهانی محسوب می شد به یک قدرت دست دوم تبدیل گردد.
پس از مرگ کریم خان، طایفه ترک قاجار با شکل دادن سپاهی منظم به سرکردگی آقا محمد خان و با از میان برداشتن رقیبان سلطنت، سلسله قاجاریه را بنیان نهاده و تهران را به پایتختی برگزیدند. اما ایران در پهنه سیاست جهانی با نفوذ و سلطه طلبی روسیه تزاری و بریتانیای کبیر رو به رو شد که طی یک صد سال، اوضاع جامعه را در تمامی زمینه ها دگرگون کرد. آقا محمد خان که درگیر نظم داخلی بود پس از تثبیت اوضاع به گرجستان رفت که در دومین سفر به دست دو تن از خدمتکاران خود به قتل رسید. کشته شدن آقا محمد خان آشفتگی هایی را در داخل بوجود آورد و سلطنت فتحعلی شاه و تسلط بیگانگان را در پی داشت.
در دوران فتحعلی شاه ناآگاه، جنگهای ایران و روس اتفاق افتاد که حاصل آن چیزی جز از دست رفتن بخش های وسیعی از ایران متعاقب قراردادهای گلستان و ترکمنچای نبود. دوره ای که با قدرت گرفتن ناپلئون بناپارت در فرانسه همراه بود. از دوره قاجار است که با آشکار شدن ضعف های ایران و ناتوانی پادشاهان، همواره صحبت از استمداد از نیروهای بیگانه مطرح می شود و نتیجه آن نفوذ روسیه، فرانسه و انگلیس در ایران است.
با مرگ فتحعلی شاه، محمد میرزا فرزند عباس میرزا به سلطنت رسید، دوران وی مقارن با تعیین مرزها با عثمانی و لشکر کشی به هرات است که با مخالفت و تهدید دولت انگلیس ناتمام ماند. پس از مرگ وی دوران سلطنت پنجاه ساله ناصر الدین میرزا آغاز شد که از مشخصات آن،حضور قدرتمند امیرکبیر در مقام صدرات است که با سعایت مخالفان در فین کاشان به قتل رسید. با کنار رفتن امیر، مجدداً اوضاع به هم ریخت که حاصل آن جدا شدن افغانستان برای همیشه از ایران بود و عصر اعطای امتیازات به بیگانگان آغاز گشت. امتیازات رویتر و امتیاز توتون و تنباکو از جمله امتیازات دوره ناصر الدین شاه به شمار می رود که حاصلی جز تضعیف ایران به همراه نداشت و در نهایت نیز با گسترش نارضایتی ها، میرزا رضای کرمانی به زندگی این شاه قاجار خاتمه داد.
با مرگ ناصر الدین شاه، فرزند بیمار وی مظفر الدین شاه به تهران آمد و بر تخت نشست، دوره ای که تحت تاثیر تفکرات جدید در غرب، زمینه را برای تاسیس حکومت مشروطه سلطنتی هموار نمود و سرانجام فرمان مشروطیت در 14 مرداد 1285 شمسی به دست مظفرالدین شاه امضا شد و انتخابات صورت پذیرفت و نمایندگان به تدوین قانون اساسی پرداختند. حرکتی که سرآغاز جدی در توسعه ایران به شمار می رود، بدین ترتیب می توان ایران را جز معدود کشورهای خارج از جهان غرب دانست که قرن بیستم را با درد توسعه آغاز نمود.
پس از امضای قانون اساسی توسط مظفر الدین شاه و مرگ وی، محمد علی میرزا به سلطنت رسید که خود آغازی برای مخالفت با مشروطه شد و اوج آن به توپ بستن مجلس و انحلال آن است. در زمان محمد علی شاه ما شاهد استخراج نفت از مسجد سلیمان هستیم، پدیده ای که آینده ایران را رقم زد و آغاز حرکت های آزادی خواهانه در شهرهای مختلف که در نهایت با فتح تهران توسط مشروطه خواهان، پادشاه از سلطنت خلع گردید و احمدشاه دوازده ساله در دوره ای که تجربه نقش اصلی را در راهبری جامعه داشت و در برهه ای از زمان که اروپا در صلح مسلح به سر می برد، به جای پدر بر تخت نشست.
احمد شاه کوچک که هنوز به سن قانونی نرسیده بود نظاره گر حکومت شد و نایب السطنه زمام امور را بر دست گرفت تا اینکه احمد شاه در سال 1293 ه.ش (1914م) یعنی مقارن جنگ جهانی اول رسماًٌ تاجگذاری نمود اما اوضاع در داخل و درعرصه بین الملل آرام نبود. رقابت قدرت های اروپایی بر سر بازارهای جدید به اوج خود رسیده بود که سرانجامی جز جنگ اول جهانی نداشت و ایران علیرغم بیطرفی، درگیر بازی قدرت های بزرگ شد و به گرداب جنگ افتاد. با خاتمه جنگ در سال 1918میلادی و متعاقب انقلاب روسیه در سال 1917، ایران برای مدت کوتاهی از سیاستهای استعماری روسیه خلاص شد و انگلستان یکه تاز عرصه داخلی گردید و بدین ترتیب سیاست این دولت استعمار گر بر تقویت یک دولت متمرکز وابسته قرار گرفت، بنابراین با فشار انگلیس کودتای سوم اسفند 1299 شکل گرفت و برای اولین بار نام رضا خان بطور جدی مطرح گشت.
سلسله پهلوی
به تدریج با حمایت انگلیس، زمینه برای رشد رضاخان فراهم گردید و در نهایت سلسله قاجاریه در سال 1304منحل و دوران پهلوی شکل گرفت. هنگامی که رضا شاه قدرت را بر دست گرفت جهان به واسطه واقع شدن در میان دو جنگ جهانی از آرامش نسبی برخوردار بود و رضا شاه توانست همگام با سیاست انگلیس در ایران و با انزوای روسیه، برخی از اصلاحات را به انجام رساند، هرچند برخی از آنها زمینه ساز توسعه گردید اما اعمال باورهای مخالف با فرهنگ ایرانی-اسلامی، زمینه ساز مخالفت هایی از جمله ازطرف آیت ا... مدرس شد. در عرصه روابط خارجی نیز به مانند دوران قاجار، جستجو برای واردکردن نیروی سومی در کشور به منظور کاهش نفوذ شوروی و انگلیس در ایران تداوم یافت و در این راه رضا شاه به آلمان تازه قدرت یافته متوسل شد و روابط خود را با این کشور گسترش داد، اما انگلیس و شوروی چنین امری را برنتافتند و با آغاز جنگ جهانی دوم و باز هم علیرغم اعلام بیطرفی، ایران در روز سوم شهریور 1320 به اشغال درآمد و فرجام رضا شاه نیز تبعید به جزیره موریس وانتقال قدرت به فرزندش بود.
با کنار رفتن رضا شاه، حکومت 37 ساله فرزندش محمد رضا آغاز شد. بطور کلی دوران پهلوی دوم را به سه بخش می توان تقسیم نمود. دوره اول که سالهای 1320 تا 1332 را شامل می شود با موضوع عدم خروج نیروهای شوروی پس از اتمام جنگ جهانی و اعلام استقلال آذربایجان مواجه هستیم که در نهایت با اولتیماتوم ترومن رئیس جمهور وقت آمریکا و حسن تدبیر قوام، ختم به خیر شد. در این دوره زمانی نقش شاه کمرنگ است، مخالفت چندانی با فعالیت حزبی و سیاسی در کشور وجود ندارد و نشریات از آزادی نسبی بر خوردارند. با آشکار شدن عزم ایرانیان برای ملی نمودن صنعت نفت تنش ها در داخل و در عرصه روابط خارجی فزونی یافت و در دوران نخست وزیری محمد مصدق به اوج خود رسید و با ملی شدن صنعت نفت در سال 1329 پس از سالها شکست، ایرانیان طعم شیرین وحدت و پیروزی را چشیدند. اما این شیرینی دیری نپایید و با بروز اختلاف در میان رهبرانی چون مصدق و آیت ا... کاشانی و با طرح و حمایت سازمان مخفی اطلاعات بریتانیا و سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا در 28 مرداد 1332 کودتایی علیه دولت وقت انجام شد که موجب برکناری دولت دکتر مصدق، بازگشت شاه، نفوذ آمریکا در ایران و آغاز سلطنت مطلقه محمدرضا گردید و فعالیت بسیاری از احزاب کشور، روزنامه ها و نشریات به شدت تحت فشار و سانسور قرار گرفت.
دوره دوم که از سال 1332 تا 1342 را در بر دارد، دوره ای است که ایران رسماً در بلوک غرب قرار گرفت و شاه شخصاً کنترل سیاست خارجی را برعهده داشت. موقعیت استراتژیک ایران در جنگ سرد باعث شد تا ایران جایگاه ویژه ای کسب نماید و این بار نیز در جستجوی نیروی سوم برای رهایی از انگلیس و شوروی، ایالات متحده برگزیده شد. ایران به عضویت پیمان بغداد درآمد و موافقتنامه امنیتی بین ایران و آمریکا به امضا رسید. با روی کار آمدن کندی و سیاست وی مبنی بر انتقاد از رژیم خودکامه ایران و برای جلوگیری از قیام های مردمی، شاه مجبور به اصلاحاتی شد، که آنرا انقلاب سفید یا انقلاب شاه و مردم نامیدند اما بدبینی نسبت به نیات رژیم و ضعف در اجرا زمینه را برای افزایش اعتراضات فراهم نمود که منجر به قیام 15 خرداد 1342 گردید.
دوره سوم از سال 1342 تا 1357 را در بر دارد، دوره ای که شاه به عنوان یک قدرت مطلق و جاه طلب به ایفای نقش پرداخت، دوره ای که ایران تحت تاثیر مدرنیته غرب تغییرات ظاهری بسیاری را تجربه کرد. ناسیونالیسم، باستان گرایی و تجدد گرایی از جمله محور های مورد تمرکز دوران پهلوی دوم است. این بخش از تاریخ ایران به شدت تحت تاثیر افکار شاه، افزایش بهای نفت و سیستم نظام بین الملل قرار دارد. با روی کار آمدن نیکسون عملاً برقراری امنیت در منطقه به کشورهای وابسته به آمریکا تفویض شد چرا که با شکست آمریکا در ویتنام اتخاذ چنین سیاستی می توانست منافع آمریکا را در اقصی نقاط جهان بدون دخالت مستقیم تامین نماید و شاه توانست با استفاده از افزایش بهای نفت و نظر موافق آمریکا، ایران را به لحاظ نظامی تجهیز و به ژاندارم منطقه تبدیل کند، اما نزدیکی به آمریکا، حکومت مطلقه و استبدادی و انجام اصلاحات آمریکایی و عدم توجه به وضعیت مردم، نارضایتی ها را افزایش داد و کم کم حذف شاه نقطه مشترک مبارزات گروه های مختلف سیاسی شد و در این بین کسی که رهبری اعتراضات را برعهده داشت روحانی شیعه به نام سید روحالله خمینی بود که از دهه چهل با سخنرانی و اقدامات خود در صف مقدم مبارزه علیه استبداد شاهی قرار گرفت و تهدید، زندان و تبعید نیز نتوانست جلوی مبارزات او را بگیرد. در سال 1356 با انتخاب کارتر به ریاست جمهوری آمریکا، شاه برای باز کردن فضای سیاسی در ایران تحت فشار قرار گرفت و فرصت لازم برای فعالیت مخالفان رژیم بیشتر مهیا گردید بعلاوه اینکه رهبری قدرتمند جریان مخالفت ها را هدایت می نمود. در مجموع تقلید و اقتباس از پوسته بیرونی و ظاهری تمدن غرب بدون توجه به تحولات تاریخی و زیرساختهای جامعه غربی و برداشت سطحی از مدرنیسم و تلاش برای اجرای آن در ایران بدون لحاظ نمودن پیشینه فرهنگی و مذهبی، گسترش شکاف طبقاتی و افزایش ظلم و ستم، ضعف های متعدد ساختاری و کارکردی رژیم و فقدان مشروعیت، زمینه ساز فروپاشی نظام پادشاهی شد و با آغاز سال 1357 اعتصابات سراسری کشور را فرا گرفت، حکومت قادر به مدیریت بحران نبود، خشونت های حکومت هم نتیجه نداد و تغییرات پیاپی در دولت نیز کارساز نگردید. در اواسط دی ماه 1357 قدرت های بزرگ در کنفرانس گوادلوپ واقعیت ناتوانی و عدم استمرار حکومت شاه را پذیرفتند، در 26 دی ایرانیان فرار شاه راجشن گرفتند، در 12 بهمن 1357 امام خمینی پس از پانزده سال تبعید به ایران بازگشت و بدینگونه رژیم پهلوی در 22 بهمن فروپاشید و نظام جدیدی تحت عنوان جمهوری اسلامی ایران بر پایه استقلال خواهی به رهبری امام خمینی شکل گرفت. انقلابی که با الهام از اندیشه های مذهبی و با تکیه بر توان داخلی و اراده مردمی به وقوع پیوست و زمینه ساز تغییرات وسیع در زمینه های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی واجتماعی گردید و حوزه های مختلف منطقه ای و بین المللی را تحت تاثیر خود قرار داد و بارقه های امید را در دل ایرانیان شعله ور ساخت.
بهره کلام
مطالعه تاریخ ایران هرچند با جذابیت های خاص خود همراه است، اما تاسف از سیاست های غلط دولتمردان و عدم استنباط صحیح آنان از عینیات جامعه همواره در مطالعه تاریخ با ما بوده است. بدون شک یکی از زیبایی های مطالعه تاریخ ایجاد پرسش در ذهن مخاطب است از جمله اینکه چه شد که ایران ابرقدرت دوران هخامنشی مراتب افول را طی کرد، سوالی که هرکس به فرا خور ظن خود به آن پاسخ داده است.
اما مساله مهم در مطالعات تاریخی، نگاه به سیر تطور آن است، تاریخ به مانند یک رود است که از کوهسار سرچشمه می گیرد و تا به مقصد برسد با فراز و نشیب های بسیاری همراه است، در نتیجه نگاه تحلیل گر می بایست به کل این رود باشد و برخورد مقطعی و موردی با تاریخ نتیجه معتبری به همراه نمی آورد. این امر حقیقت دارد است که انسان ها به لحاظ روانی بخش هایی از گذشته خود را مطلوب نمی شمارند و مایل به بازخوانی آن نیستند اما چه توان کرد که نیازمند گذشته ایم و راه فراری از آن نیست و تنها می توان با آموزه های آن چراغی برای آینده ساخت.
برای به قدرت رسیدن نیازمند تحلیل عقلایی تاریخ پیشینیان و درس گرفتن از گذشته ایم و هر زمان به آموزه های تاریخ توجه نکرده و از آن عبرت نگرفته ایم ضربه خورده ایم، باید مقدورات و محذورات خود را به خوبی بشناسیم و در سیستم بین الملل پیچیده امروزی برای کسب قدرت تلاش کنیم. اکنون که با گذشت سی سال از انقلاب در فضایی مستقل، زمینه برای توسعه فراهم گشته است می بایست با عبرت از گذشته، مسیر پیشرفت و ترقی را با سرعت بیشتری طی کرد. جهان امروز پیشگامی در عرصه های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و نظامی را می طلبد که اجماع، بهبود تفکر و خلقیات لازمه آن است، پس می بایست با تمام وجود از پتانسیل موجود برای شکوفایی ایران بهره برداری نماییم.
تاریخ معاصر ایران!!!
مقدمه
پرداختن به گذشته کشوری با ریشه چون ایران با زیر و بم هایش امری است که دقت و فراست بسیار می طلبد و طوماری است صد من که در این نوشتار نمی گنجد، اما در آستانه سی و یکمین سالگرد وقوع انقلاب اسلامی مختصر نگاهی به تاریخ ایران، هم عاملی برای تامل است و رهایی از غفلت و غرور و هم چراغی برای آینده، بدون تردید راه دستیابی به افق های ترسیم شده نظیر ایران 1404 با آموختن از درس های ارزشمند تاریخ هموار می گردد. مطلب ذیل نیز با چنین هدفی تدوین گردیده است و سعی نموده به اختصار سیر تاریخی رخدادهای ایران را با تمرکز بر روابط خارجی از تاسیس دولت شیعی صفوی تا انقلاب اسلامی ایران بیان نماید.
هنگامی که دولت متزلزل ساسانی با حمله اعراب مسلمان فروپاشید، حکومت اعراب و مفاهیم اسلامی بینش و نگرش جدیدی را وارد کشور نمود، ایرانیان با هویت تازه ای عجین شدند که به مرور در لایه های جامعه نفوذ کرد اما فقدان حکومت مقتدر مرکزی، دردی بود که سالیان طولانی ( حدود 900 سال ) جامعه ایران را گرفتار کرد. این دوران تقریباً با قرون وسطای غرب و عصر ظلمت و تاریکی همزمان است، یعنی دوره ای که مسلمانان دست بالا را در نظام آن زمان داشتند. اما با فروپاشی امپراطوری روم شرقی به دست سلطان محمد فاتح در سال 1453 میلادی و شکل گیری رنسانس، دوره جدیدی شکل گرفت که با تحولات چشمگیر علمی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی همراه بود و آغاز گر جهش غرب به شمار می رود. همزمان با شروع حرکت غرب، مسلمانان به تدریج سرعت پیشین خود را از دست دادند و این ایام مقارن با شکل گیری دولت متمرکزی به نام صفوی در ایران است و آغاز گر وحدت و تحول داخلی ایران قلمداد می شود. آغازی که به یکی از بزرگترین رویدادهای قرن بیستم یعنی انقلاب اسلامی متاثر از فرهنگ شیعه تبدیل شد. انقلابی که در فرایند تحولات عظیم سیاسی، اجتماعی و فرهنگی قرن بیستم از مهمترین انقلاب های تعیین کننده و تاثیر گذاری است که آثار آن نه تنها در مرزهای داخلی ایران که در حوزه های منطقه ای و بین المللی مشهود است.
سلسله صفوی
با حمله اعراب به ایران و شکست یزدگرد سوم آخرین پادشاه ساسانی و مرگ وی در سال 652 میلادی، ایرانیان از داشتن دولتی متمرکز محروم ماندند، تا اینکه در سال 1501 م ( 880 شمسی ) تحولی بزرگ به وقوع پیوست و آن هم تشکیل دولت صفوی بود. پیدایش این دولت که باید آن را سرآغاز عصر تازه ای در حیات سیاسی و مذهبی ایران دانست موجب گردید استقلال ایران بر اساس مذهب رسمی تشیع و یک سازمان اداری بالنسبه متمرکز، تامین گردد. تاسیس و استقرار این دولت زمینه ای را فراهم ساخت تا خلاقیت های فرهنگی تداوم و امکان تجلی و رشد یابد.
شاه اسماعیل صفوی دولت صفوی را بنیان نهاد و مذهب شیعه دوازده امامی را مذهب رسمی ایران اعلام کرد و به جنگ ترکان عثمانی رفت که به علت عدم برخورداری از سلاحهای روز آن زمان در چالدران شکست خورد، پادشاه بعدی شاه تهماسب بود که دولت را تثبیت نمود و در دوران او، آرامشی که در سایه صلح با عثمانی فراهم آمده بود ایران را فرا گرفت و اقتدار دهنده به این سلسله همانا شاه عباس است که با کمک انگلیسی ها تجهیزات مدرن جنگی آن زمان یعنی توپ و تفنگ را ساخت و در جنگ با عثمانی انتقام شکست چالدران را از آنان گرفت و با پیروزی بر این امپراطوری، افتخاری را نصیب ایرانیان نمود. اما پس از این سه تن، بی کفایتی ها تداوم یافت تا قدرت به آخرین سلطان کشور یکپارچه صفوی یعنی شاه سلطان حسین رسید و او تاج و تخت را تقدیم محمود افغان نمود.
سلسله افشاریه
سقوط اصفهان به دست افغان ها بهانه خوبی به دست سرکشان داخلی و مدعیان خارجی ایران داد تا هر یک از گوشه ای سر برآوردند و کشور را به هرج و مرج طولانی مبتلا کنند. نادر نیز در راس گروهی در خدمت شاهزاده سرگردان صفوی ( تهماسب میرزا ) که در جستجوی یاران و همراهان فداکاری بود، قرار گرفت و عزم نجات ایران کرد. او افغان ها را بیرون راند و قدرت را مجدداً به خاندان صفوی سپرد اما اقدام خود سرانه شاه صفوی و جنگ با عثمانی و شکست در این جنگ باعث شد نادر او را خلع و نیابت سلطنت را بر عهده گیرد و در نهایت سلطنت ایران در دشت مغان به او سپرده شد. نادر که با رشادت های خود روس ها را بیرون کرده، عثمانی ها را سر جای خود نشانده بود و قندهار، خوارزم و بخارا را تسخیر نمود و توانسته بود دهلی را تصرف کند درنهایت به واسطه تندخویی با سپاهیانش پس از 12 سال سلطنت که حاصل آن لشکرکشی به نواحی مختلف بود، در خراسان به قتل رسید و با قتل او مجدداً سپاه مقتدر ایران از هم پاشید و جنگ و درگیری کشور را فرا گرفت و جانشینان وی نیز دوام چندانی نیافتند.درمجموع سلسله افشاریه با عمر کوتاه خود نوید بخش احیای وسعت باستانی ایران زمین و بازیابی قدرت ایران بود، دوره ای که نظام اقتصادی و کشاورزی بهبود یافت و نقش ارتش در ایجاد امنیت مشهود بود و به لحاظ مناسبات خارجی نیز از اهمیت شایان ذکری در تاریخ ایران برخوردار است.
سلسله زندیه
کریم خان زند از سرداران سپاه نادر، پایه گذار سلسله زندیه محسوب می شود. دوران حکومت وی در شیراز را باید نعمتی برای مردم ایران شمرد، چرا که توانست طعم آسایش و امنیت را پس از قریب پنجاه سال ناآرامی و جنگهای مستمر به هموطنان خود بچشاند. به طور کلی، دوران تقریباً پنجاه ساله زندیه عصر کشمکش های داخلی بود و مدعیان خارجی را یارا و اندیشه آن نبود که به ایران تجاوز کنند. تنها جنگ وی با عثمانی و نتیجه آن فتح بصره بود. سرحدات کشور نیز از هر جهت در اختیار دودمان های ایرانی قرار داشت. انقلاب صنعتی، جنگ های فرانسه و انگلیس، انقلاب استقلال آمریکا و انقلاب کبیر فرانسه اهم رویدادهای متقارن با سلسله زندیه است. پس از مرگ کریمخان بازهم جنگ و درگیری و کشمکش بر سر قدرت آغاز گردید و در نهایت حکومت به لطفعلی خان زند رسید که او نیز به دست آقامحمدخان قاجار کشته شد. آغاز دوره صفویه تا پایان زندیه مقارن با قرون جدید در تمدن غرب است که با اصلاح مذهب، پیشرفت علوم، انقلاب صنعتی و شکل گیری دولتهای جدید و قدرتمند و تحولات مختلف همراه بوده است و از این زمان به بعد شاهد حضور گسترده قدرت های اروپایی در کشورمان هستیم.
سلسله قاجاریه
دوران قارجاریه که پس از زندیان قدرت را بر دست گرفتند اهمیت بسیاری در تاریخ ایران دارد، عدم درک تحولات نظام بین الملل و سیاست های قدرت های بزرگ و عدم آشنایی با مقدورات و محذورات باعث شد ایران به سرعت مراتب افول را طی کند و کشوری که زمانی قدرت برتر جهانی محسوب می شد به یک قدرت دست دوم تبدیل گردد.
پس از مرگ کریم خان، طایفه ترک قاجار با شکل دادن سپاهی منظم به سرکردگی آقا محمد خان و با از میان برداشتن رقیبان سلطنت، سلسله قاجاریه را بنیان نهاده و تهران را به پایتختی برگزیدند. اما ایران در پهنه سیاست جهانی با نفوذ و سلطه طلبی روسیه تزاری و بریتانیای کبیر رو به رو شد که طی یک صد سال، اوضاع جامعه را در تمامی زمینه ها دگرگون کرد. آقا محمد خان که درگیر نظم داخلی بود پس از تثبیت اوضاع به گرجستان رفت که در دومین سفر به دست دو تن از خدمتکاران خود به قتل رسید. کشته شدن آقا محمد خان آشفتگی هایی را در داخل بوجود آورد و سلطنت فتحعلی شاه و تسلط بیگانگان را در پی داشت.
در دوران فتحعلی شاه ناآگاه، جنگهای ایران و روس اتفاق افتاد که حاصل آن چیزی جز از دست رفتن بخش های وسیعی از ایران متعاقب قراردادهای گلستان و ترکمنچای نبود. دوره ای که با قدرت گرفتن ناپلئون بناپارت در فرانسه همراه بود. از دوره قاجار است که با آشکار شدن ضعف های ایران و ناتوانی پادشاهان، همواره صحبت از استمداد از نیروهای بیگانه مطرح می شود و نتیجه آن نفوذ روسیه، فرانسه و انگلیس در ایران است.
با مرگ فتحعلی شاه، محمد میرزا فرزند عباس میرزا به سلطنت رسید، دوران وی مقارن با تعیین مرزها با عثمانی و لشکر کشی به هرات است که با مخالفت و تهدید دولت انگلیس ناتمام ماند. پس از مرگ وی دوران سلطنت پنجاه ساله ناصر الدین میرزا آغاز شد که از مشخصات آن،حضور قدرتمند امیرکبیر در مقام صدرات است که با سعایت مخالفان در فین کاشان به قتل رسید. با کنار رفتن امیر، مجدداً اوضاع به هم ریخت که حاصل آن جدا شدن افغانستان برای همیشه از ایران بود و عصر اعطای امتیازات به بیگانگان آغاز گشت. امتیازات رویتر و امتیاز توتون و تنباکو از جمله امتیازات دوره ناصر الدین شاه به شمار می رود که حاصلی جز تضعیف ایران به همراه نداشت و در نهایت نیز با گسترش نارضایتی ها، میرزا رضای کرمانی به زندگی این شاه قاجار خاتمه داد.
با مرگ ناصر الدین شاه، فرزند بیمار وی مظفر الدین شاه به تهران آمد و بر تخت نشست، دوره ای که تحت تاثیر تفکرات جدید در غرب، زمینه را برای تاسیس حکومت مشروطه سلطنتی هموار نمود و سرانجام فرمان مشروطیت در 14 مرداد 1285 شمسی به دست مظفرالدین شاه امضا شد و انتخابات صورت پذیرفت و نمایندگان به تدوین قانون اساسی پرداختند. حرکتی که سرآغاز جدی در توسعه ایران به شمار می رود، بدین ترتیب می توان ایران را جز معدود کشورهای خارج از جهان غرب دانست که قرن بیستم را با درد توسعه آغاز نمود.
پس از امضای قانون اساسی توسط مظفر الدین شاه و مرگ وی، محمد علی میرزا به سلطنت رسید که خود آغازی برای مخالفت با مشروطه شد و اوج آن به توپ بستن مجلس و انحلال آن است. در زمان محمد علی شاه ما شاهد استخراج نفت از مسجد سلیمان هستیم، پدیده ای که آینده ایران را رقم زد و آغاز حرکت های آزادی خواهانه در شهرهای مختلف که در نهایت با فتح تهران توسط مشروطه خواهان، پادشاه از سلطنت خلع گردید و احمدشاه دوازده ساله در دوره ای که تجربه نقش اصلی را در راهبری جامعه داشت و در برهه ای از زمان که اروپا در صلح مسلح به سر می برد، به جای پدر بر تخت نشست.
احمد شاه کوچک که هنوز به سن قانونی نرسیده بود نظاره گر حکومت شد و نایب السطنه زمام امور را بر دست گرفت تا اینکه احمد شاه در سال 1293 ه.ش (1914م) یعنی مقارن جنگ جهانی اول رسماًٌ تاجگذاری نمود اما اوضاع در داخل و درعرصه بین الملل آرام نبود. رقابت قدرت های اروپایی بر سر بازارهای جدید به اوج خود رسیده بود که سرانجامی جز جنگ اول جهانی نداشت و ایران علیرغم بیطرفی، درگیر بازی قدرت های بزرگ شد و به گرداب جنگ افتاد. با خاتمه جنگ در سال 1918میلادی و متعاقب انقلاب روسیه در سال 1917، ایران برای مدت کوتاهی از سیاستهای استعماری روسیه خلاص شد و انگلستان یکه تاز عرصه داخلی گردید و بدین ترتیب سیاست این دولت استعمار گر بر تقویت یک دولت متمرکز وابسته قرار گرفت، بنابراین با فشار انگلیس کودتای سوم اسفند 1299 شکل گرفت و برای اولین بار نام رضا خان بطور جدی مطرح گشت.
سلسله پهلوی
به تدریج با حمایت انگلیس، زمینه برای رشد رضاخان فراهم گردید و در نهایت سلسله قاجاریه در سال 1304منحل و دوران پهلوی شکل گرفت. هنگامی که رضا شاه قدرت را بر دست گرفت جهان به واسطه واقع شدن در میان دو جنگ جهانی از آرامش نسبی برخوردار بود و رضا شاه توانست همگام با سیاست انگلیس در ایران و با انزوای روسیه، برخی از اصلاحات را به انجام رساند، هرچند برخی از آنها زمینه ساز توسعه گردید اما اعمال باورهای مخالف با فرهنگ ایرانی-اسلامی، زمینه ساز مخالفت هایی از جمله ازطرف آیت ا... مدرس شد. در عرصه روابط خارجی نیز به مانند دوران قاجار، جستجو برای واردکردن نیروی سومی در کشور به منظور کاهش نفوذ شوروی و انگلیس در ایران تداوم یافت و در این راه رضا شاه به آلمان تازه قدرت یافته متوسل شد و روابط خود را با این کشور گسترش داد، اما انگلیس و شوروی چنین امری را برنتافتند و با آغاز جنگ جهانی دوم و باز هم علیرغم اعلام بیطرفی، ایران در روز سوم شهریور 1320 به اشغال درآمد و فرجام رضا شاه نیز تبعید به جزیره موریس وانتقال قدرت به فرزندش بود.
با کنار رفتن رضا شاه، حکومت 37 ساله فرزندش محمد رضا آغاز شد. بطور کلی دوران پهلوی دوم را به سه بخش می توان تقسیم نمود. دوره اول که سالهای 1320 تا 1332 را شامل می شود با موضوع عدم خروج نیروهای شوروی پس از اتمام جنگ جهانی و اعلام استقلال آذربایجان مواجه هستیم که در نهایت با اولتیماتوم ترومن رئیس جمهور وقت آمریکا و حسن تدبیر قوام، ختم به خیر شد. در این دوره زمانی نقش شاه کمرنگ است، مخالفت چندانی با فعالیت حزبی و سیاسی در کشور وجود ندارد و نشریات از آزادی نسبی بر خوردارند. با آشکار شدن عزم ایرانیان برای ملی نمودن صنعت نفت تنش ها در داخل و در عرصه روابط خارجی فزونی یافت و در دوران نخست وزیری محمد مصدق به اوج خود رسید و با ملی شدن صنعت نفت در سال 1329 پس از سالها شکست، ایرانیان طعم شیرین وحدت و پیروزی را چشیدند. اما این شیرینی دیری نپایید و با بروز اختلاف در میان رهبرانی چون مصدق و آیت ا... کاشانی و با طرح و حمایت سازمان مخفی اطلاعات بریتانیا و سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا در 28 مرداد 1332 کودتایی علیه دولت وقت انجام شد که موجب برکناری دولت دکتر مصدق، بازگشت شاه، نفوذ آمریکا در ایران و آغاز سلطنت مطلقه محمدرضا گردید و فعالیت بسیاری از احزاب کشور، روزنامه ها و نشریات به شدت تحت فشار و سانسور قرار گرفت.
دوره دوم که از سال 1332 تا 1342 را در بر دارد، دوره ای است که ایران رسماً در بلوک غرب قرار گرفت و شاه شخصاً کنترل سیاست خارجی را برعهده داشت. موقعیت استراتژیک ایران در جنگ سرد باعث شد تا ایران جایگاه ویژه ای کسب نماید و این بار نیز در جستجوی نیروی سوم برای رهایی از انگلیس و شوروی، ایالات متحده برگزیده شد. ایران به عضویت پیمان بغداد درآمد و موافقتنامه امنیتی بین ایران و آمریکا به امضا رسید. با روی کار آمدن کندی و سیاست وی مبنی بر انتقاد از رژیم خودکامه ایران و برای جلوگیری از قیام های مردمی، شاه مجبور به اصلاحاتی شد، که آنرا انقلاب سفید یا انقلاب شاه و مردم نامیدند اما بدبینی نسبت به نیات رژیم و ضعف در اجرا زمینه را برای افزایش اعتراضات فراهم نمود که منجر به قیام 15 خرداد 1342 گردید.
دوره سوم از سال 1342 تا 1357 را در بر دارد، دوره ای که شاه به عنوان یک قدرت مطلق و جاه طلب به ایفای نقش پرداخت، دوره ای که ایران تحت تاثیر مدرنیته غرب تغییرات ظاهری بسیاری را تجربه کرد. ناسیونالیسم، باستان گرایی و تجدد گرایی از جمله محور های مورد تمرکز دوران پهلوی دوم است. این بخش از تاریخ ایران به شدت تحت تاثیر افکار شاه، افزایش بهای نفت و سیستم نظام بین الملل قرار دارد. با روی کار آمدن نیکسون عملاً برقراری امنیت در منطقه به کشورهای وابسته به آمریکا تفویض شد چرا که با شکست آمریکا در ویتنام اتخاذ چنین سیاستی می توانست منافع آمریکا را در اقصی نقاط جهان بدون دخالت مستقیم تامین نماید و شاه توانست با استفاده از افزایش بهای نفت و نظر موافق آمریکا، ایران را به لحاظ نظامی تجهیز و به ژاندارم منطقه تبدیل کند، اما نزدیکی به آمریکا، حکومت مطلقه و استبدادی و انجام اصلاحات آمریکایی و عدم توجه به وضعیت مردم، نارضایتی ها را افزایش داد و کم کم حذف شاه نقطه مشترک مبارزات گروه های مختلف سیاسی شد و در این بین کسی که رهبری اعتراضات را برعهده داشت روحانی شیعه به نام سید روحالله خمینی بود که از دهه چهل با سخنرانی و اقدامات خود در صف مقدم مبارزه علیه استبداد شاهی قرار گرفت و تهدید، زندان و تبعید نیز نتوانست جلوی مبارزات او را بگیرد. در سال 1356 با انتخاب کارتر به ریاست جمهوری آمریکا، شاه برای باز کردن فضای سیاسی در ایران تحت فشار قرار گرفت و فرصت لازم برای فعالیت مخالفان رژیم بیشتر مهیا گردید بعلاوه اینکه رهبری قدرتمند جریان مخالفت ها را هدایت می نمود. در مجموع تقلید و اقتباس از پوسته بیرونی و ظاهری تمدن غرب بدون توجه به تحولات تاریخی و زیرساختهای جامعه غربی و برداشت سطحی از مدرنیسم و تلاش برای اجرای آن در ایران بدون لحاظ نمودن پیشینه فرهنگی و مذهبی، گسترش شکاف طبقاتی و افزایش ظلم و ستم، ضعف های متعدد ساختاری و کارکردی رژیم و فقدان مشروعیت، زمینه ساز فروپاشی نظام پادشاهی شد و با آغاز سال 1357 اعتصابات سراسری کشور را فرا گرفت، حکومت قادر به مدیریت بحران نبود، خشونت های حکومت هم نتیجه نداد و تغییرات پیاپی در دولت نیز کارساز نگردید. در اواسط دی ماه 1357 قدرت های بزرگ در کنفرانس گوادلوپ واقعیت ناتوانی و عدم استمرار حکومت شاه را پذیرفتند، در 26 دی ایرانیان فرار شاه راجشن گرفتند، در 12 بهمن 1357 امام خمینی پس از پانزده سال تبعید به ایران بازگشت و بدینگونه رژیم پهلوی در 22 بهمن فروپاشید و نظام جدیدی تحت عنوان جمهوری اسلامی ایران بر پایه استقلال خواهی به رهبری امام خمینی شکل گرفت. انقلابی که با الهام از اندیشه های مذهبی و با تکیه بر توان داخلی و اراده مردمی به وقوع پیوست و زمینه ساز تغییرات وسیع در زمینه های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی واجتماعی گردید و حوزه های مختلف منطقه ای و بین المللی را تحت تاثیر خود قرار داد و بارقه های امید را در دل ایرانیان شعله ور ساخت.
بهره کلام
مطالعه تاریخ ایران هرچند با جذابیت های خاص خود همراه است، اما تاسف از سیاست های غلط دولتمردان و عدم استنباط صحیح آنان از عینیات جامعه همواره در مطالعه تاریخ با ما بوده است. بدون شک یکی از زیبایی های مطالعه تاریخ ایجاد پرسش در ذهن مخاطب است از جمله اینکه چه شد که ایران ابرقدرت دوران هخامنشی مراتب افول را طی کرد، سوالی که هرکس به فرا خور ظن خود به آن پاسخ داده است.
اما مساله مهم در مطالعات تاریخی، نگاه به سیر تطور آن است، تاریخ به مانند یک رود است که از کوهسار سرچشمه می گیرد و تا به مقصد برسد با فراز و نشیب های بسیاری همراه است، در نتیجه نگاه تحلیل گر می بایست به کل این رود باشد و برخورد مقطعی و موردی با تاریخ نتیجه معتبری به همراه نمی آورد. این امر حقیقت دارد است که انسان ها به لحاظ روانی بخش هایی از گذشته خود را مطلوب نمی شمارند و مایل به بازخوانی آن نیستند اما چه توان کرد که نیازمند گذشته ایم و راه فراری از آن نیست و تنها می توان با آموزه های آن چراغی برای آینده ساخت.
برای به قدرت رسیدن نیازمند تحلیل عقلایی تاریخ پیشینیان و درس گرفتن از گذشته ایم و هر زمان به آموزه های تاریخ توجه نکرده و از آن عبرت نگرفته ایم ضربه خورده ایم، باید مقدورات و محذورات خود را به خوبی بشناسیم و در سیستم بین الملل پیچیده امروزی برای کسب قدرت تلاش کنیم. اکنون که با گذشت سی سال از انقلاب در فضایی مستقل، زمینه برای توسعه فراهم گشته است می بایست با عبرت از گذشته، مسیر پیشرفت و ترقی را با سرعت بیشتری طی کرد. جهان امروز پیشگامی در عرصه های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و نظامی را می طلبد که اجماع، بهبود تفکر و خلقیات لازمه آن است، پس می بایست با تمام وجود از پتانسیل موجود برای شکوفایی ایران بهره برداری نماییم.